Friday, December 29, 2006

آثار قطعنامه اخير و سياست دولت ايران


اهميت قطعنامه اخير شوراي امنيت عليه ايران در چيست؟ اگر فقط به مفاد اقدامات تحريمي توجه كنيم، به نظر مي‌رسد كه آثار اين تحريم‌ها به خودي خود بر ايران چيز چندان مهمي نيست، اما واقعيت به گونه ديگري است
زيرا اهميت اين قطعنامه در مصاديق تحريم نيست و غربي‌ها براي انجام اين نوع تحريم‌ها، وقت خود را صرف نمي‌كنند، چرا كه از مدت‌ها قبل تحريم‌هاي شديدتري را به صورت غيررسمي و اعلان نشده عليه ايران وضع كرده‌اند، تحريم‌هايي كه بعضاً موجب افزايش قيمت كالاهاي وارداتي تا حدود 10 درصد شده است. بنابراين آثار قطعنامه اخير را بايد وراي موارد تحريم شده فعلی جستجو كرد.اولين اهميت قطعنامه اخير قرار گرفتن ايران در ذيل عنوان تحريم شوراي امنيت است، فارغ از اين كه مفاد تحريم چه باشد، اطلاق چنين عنواني به هر كشور معرف بي‌ثباتي سياسي بين‌المللي آن كشور است و كليه كشورها و شركت‌ها خارجي را در تعامل اقتصادي و غيراقتصادي با ايران دچار احتياط مي‌كند، و به معناي دقيق كلمه ضريب ريسك همكاري با ايران را افزايش خواهد داد. چنين تحولي از يك سو موجب كاهش سرمايه‌گذاري در ايران مي‌شود، موضوعي كه وزير نفت دولت موجود به صراحت اعلان كرد كه طي دو سال گذشته سرمايه‌گذاري خارجي در اين صنعت عملاً منتفي شده است، و مهمتر از اصل سرمايه‌گذاري، محروم شدن از تكنولوژي كشورهاي ديگر است، و اين امر باز هم در صنعت نفت تأثيرات بيشتري دارد و با توجه به استهلاك منابع نفتي ايران و نيز افزايش مصرف داخلي، توليد نفت و سهم صادرات آن به مرور كم شده و كل درآمدهاي دولت و كشور از آن متأثر خواهد شد. مشابه اين وضعيت در كليه بخش‌هاي صنعتي نيز كمابيش رخ خواهد داد. تأثير ديگر افزايش ريسك یک کشور تحریمی بودن، بالا رفتن هزينه‌هاي بيمه‌اي و بانكي و مبادلاتي ايران با جهان خارج است كه نه تنها موجب تأخير در روند اقتصادي كشور مي‌شود، بلكه هزينه‌هاي ارزي را براي كالاي معيني افزايش مي‌دهد كه به تورم داخلي منجر خواهد شد.اهميت ديگر قطعنامه اخير، اجماع جهاني است. قطعنامه قبلي كه صرفاً يك دستور بود با 14 رأي موافق و يك رأي مخالف تصويب شد، اما قطعنامه اخير كه شامل تحريم مي‌شود با هر 15 رأي اعضاي شوراي امنيت تصويب شد. دولت ايران كه مي‌كوشيد بگويد هيچ اجماعي عليه آنان وجود ندارد، اكنون در برابر وجود اين اجماع چه خواهد گفت؟ در صورتي كه مجموعه كشورهاي شوراي امنيت را با كل جهان مقايسه كنيم، علي‌القاعده بيش از 90 درصد اقتصاد جهاني، و حتي بيش از 60 درصد جمعيت جهان در اين كشورها هستند، و بقيه هم كه نيستند، را نمي‌توان در جانب دولت ايران قرار داد، و ترديدي نيست كه حتي اگر چنين قطعنامه‌اي در مجمع عمومي هم تصويب مي‏شد، بعيد بود كه تعداد مخالفانش بيشتر از تعداد انگشتان دست شود. چنين اجماعي دولت ايران را در انزواي شديد بين‌المللي قرار مي‌دهد، فراموش نكنيم كه در اوج سالهای پس از انقلاب و سياست‌هاي راديكال ايران در آن زمان، هم هيچگاه اجماعي حتي نسبي عليه ايران شكل نگرفت، زماني كه ايران هم در افغانستان با روس‌ها تقابل داشت و هم در خاورميانه با آمريكايي‌ها، اما امروز كه هم در عراق و افغانستان كمابيش همراه آنان هستيم و هم با روس‌ها همكاري داريم و حتي چچن را هم ناديده مي‌گيريم و هم با چين روابط گسترده‌اي داريم، در عين حال با چنين اجماعي عليه ايران مواجه شده‌ايم.اهميت بعدي قطعنامه در اين است كه تحريم مذكور گام اول از مجموعه گامهای در راه است. اگر ايران پاسخي مناسب به آن ندهد، طبعاً گام‌هاي بعدي شوراي امنيت شكل خواهد گرفت، و اين قطعنامه هم چيزي نيست كه به فراموشي سپرده شود. و در واقع پرونده ايران به عنوان كشوري كه صلح و امنيت جهاني را در خطر قرار داده است، همواره روي ميز شوراي امنيت است، و سازمان ملل كميته خاصي را براي اجراي مفاد قطعنامه تعيين كرده و به صورت زمان‌بندي شده نتايج را به شوراي امنيت گزارش خواهد داد. صرف اين كه شوراي امنيت ايران را خطري براي صلح و امنيت جهاني قرار دهد و همواره چنين ايده‌اي را زنده نگاه دارد و گاه و بيگاه در اين زمينه خبر رساني كند، براي جامعه و كشور ايران خطرناك و ضرر رساننده است. ادامه چنين وضعي ايران را در موقعيتي دشوار قرار مي‌دهد، و كافيست كه دولت ايالات متحده يا غرب شرايط جهاني را براي اقدامات ديگري عليه ايران آماده ببينند، در اين صورت زمينه سياسي چنين اقداماتي از پيش فراهم شده است.اما دولت ايران در برابر اين اقدامات چه خواهد كرد؟ به نظرم كافيست به سمينار هولوكاست توجه كنيم. فهم دولت ايران در اجراي اين سمينار علی القاعده از سه حال خارج نبود و نيست. اول اين كه دولت مي‌دانست با انجام اين كار آن هم به دست نهاد رسمي سياست خارجي، دولت‌هاي غربي و جهان را تحريك كرده تا برخوردي تندتر با ايران اتخاذ كنند. حالت دوم هم اين است كه دولت چنين دركي را نداشته و فكر مي‌كرده كه اصولاً رابطه‌اي ميان اين دو مقوله وجود ندارد. و بالاخره حالت سوم اين است كه دولت ايران تصور مي كرده كه با برگزاري اين سمينار غرب را به عقب‌نشيني وادار مي‌كند.طبيعي‌ترين احتمال، حالت اول است، زيرا هر فردي كه اندكي با الفباي سياست جهاني آشنا باشد، اين مسأله را مي‌فهميد، و قطعاً در وزارت‌خارجه‌اي با آن همه طول و عرض، كارشناساني پيدا مي‌شوند كه اين امر را به وضوح بفهمند و توضيح دهند. اما حالت دوم بدترين حالت ممكن است، زيرا چنين دولتي كه از فهم بديهيات غافل است، طبعا در تمام زمينه‌ها دچار اين كج‌فهمي مي‌شود و لذا صرفاً بايد دعا كرد كه خداوند آخر و عاقبت مردم تحت مديريت چنين دولتي را ختم به خير گرداند، زيرا كه از دست كس ديگري كاري بر نخواهد آمد!! و حالت سوم هم فرض خوشبينانه‌اي است كه اگر صحيح باشد، بدیهی است که بايد به تغيير سياست دولت منجر شود. زيرا اكنون آشكار شده كه چنين استنباطي غلط بوده، اما مشكل كوچكي وجود دارد كه دولت موجود عادت به پذيرش خطا و اصلاح امور ندارد و طبعاً حتي اگر حالت سوم هم باشد، بيش از پيش معتقد مي‌شود كه اگر غربي‌ها الآن كوتاه نيامدند، بعداً عقب‌نشيني خواهند كرد!!از شما چه پنهان كه من شخصاً نمي‌دانم كه كدام حالت درباره دولت فعلي صادق است، چون براي تأييد هر سه مورد آن قرائن و شواهدي وجود دارد، و لذا به حالت چهارم مي‌رسيم (که این حالت فقط در ایران یافت می شود)كه هر سه گزينه صحيح است. و اينجاست كه خطر اصلي رخ مي‌دهد، زيرا اين سه گزينه هر كدام منافع و مضاري دارند، و حتي هر كدام راه برون‌رفتي را نيز نشان مي‌دهند، اما تركيب اين سه گزينه، راهي است كه هيچ يك از منافع سه گزينه قبلي را ندارد، و تمامي مضار آن را يك‌جا در بردارد.نمي‌دانم يادتان هست يا خير، يادداشتي نوشتم كه يك‌دست شدن نه بلكه، يك‌سطح شدن مسأله اصلي حكومت ماست، و اكنون مي‌بينيد كه همه اجزا با يكديگر سازگار و يك سطح هستند، نمايندگاني كه پس از گذشت هفته‌ها، به ياد انتقاد از سمينار هولوكاست افتاده و در حالي كه بنيان‌هاي اقتصادي و سياست خارجي و نظام انتخاباتي بر اثر سیاستهای غلط جاری در چالش‌هاي جدي قرار دارند، مشغول تصويب طرح دو فوريتي اصلاح ساعات كار بانك‌ها(!!) و يا كم كردن از رقباي احتمالي آينده براي انتخابات مجلس يا... هستند، طبعاً در سازگاري تمام با دولت موجودهستند و يكديگر را در اين يك سطحي اصطلاحاً رزونانس (تشديد) مي‌كنند.
ضمیمه:برای اطلاع دوستان مواد 39 40 41 منشور ملل متحد را در اینجا عینا می آورم.چون بیانیه اول شورا امنیت تقریبا بر اساس ماده 39 صادر شد و قطعنامه اول علیه ایرا حدودا بر اساس ماده 40 صادر شده است قطعنامه فعلی علی الاصول بر اساس ماده 41 است که ادامه آن نیز روشن است.
فصل هفتم-اقدام در موارد تهدید علیه صلح-نقض صلح و اعمال تجاوز
ماده 39ـ شوراي امنيت وجود هرگونه تهديد عليه صلح (نقض صلح) يا عمل تجاوز را احراز و توصيه‌هايي خواهد نمود يا تصميم خواهد گرفت كه براي حفظ يا اعاده صلح و امنيت بين‌المللي به چه اقداماتي بر طبق مواد 41 و 42 بايد مبادرت شود.ماده 40ـ به‌منظور جلوگيري از وخامت وضعيت، شوراي امنيت مي‌تواند قبل از آن‌كه بر طبق ماده 39 توصيه‌هايي بنمايد يا درباره اقداماتي كه بايد معمول گردد تصميم بگيرد، از طرف‌هاي ذينفع بخواهد اقدامات موقتي را كه شوراي امنيت ضروري يا مطلوب تشخيص مي‌دهد انجام دهند.اقدامات موقتي مذكور به حقوق يا ادعاها يا موقعيت طرف‌هاي ذينفع لطمه‌اي وارد نخواهد كرد. شوراي امنيت تخلف در اجراي اقدامات موقتي را چنان‌كه بايد و شايد در نظر خواهد گرفت.ماده 41ـ شوراي امنيت مي‌تواند تصميم بگيرد كه براي اجراي تصميمات آن شورا مبادرت به چه اقداماتي كه متضمن به‌كارگيري نيروي مسلح نباشد لازم است و مي‌تواند از اعضاي ملل متحد بخواهد كه به اين قبيل اقدامات مبادرت ورزند. اين اقدامات ممكن است شامل متوقف ساختن تمام يا قسمتي از روابط اقتصادي و ارتباطات راه‌آهن،
دريايي، هوايي، پستي، تلگرافي، راديويي و ساير وسايل ارتباطي و قطع روابط سياسي
منبع : سایت عباس عبدی

Sunday, December 10, 2006


ذ19آذر روز جهاني حقوق بشر را گرامي ميداريم

Thursday, December 07, 2006

دانشگاه زنده است


پاسداشت 16 آذر در دانشگاه تهران - پنجشنبه 16 آذر 1385 [2006.12.07]
دانا شهسواريdana.shahsavari@gmail.com
در همه سو حضور نيرو هاي انتظامي و لباس شخصي و بسيجي به چشم مي خورد. نيروهاي امنيتي دور تا دور دانشگاه را محاصره كرده بودند. هر حرکتي را زير نظر داشتند. حتي به عابران هم که مشکوک مي شدند، آنان را متوقف مي کردند و علت حضورشان را مي پرسيدند. برخي كه از ديد آنان، پاسخ قانع كننده اي نداشتند به سرعت دستگير مي شدند. اين حضور نظامي، به علت تجمع دانشجويان دانشگاههاي تهران در دانشكده فني دانشگاه تهران، در پاسداشت روز دانشجو بود.
حضور نيروهاي امنيتي تقريبا از ساعت 11 و نيم پر رنگ تر شد، در همه جا بودند، گرداگرد دانشگاه، در خيابانهاي انقلاب، قدس، پورسينا وخيابان 16 آذر. متر به متر يک مامور و همه براي ايجاد حلقه محاصره دانشگاه. تعدادشان به جلوي سر در اصلي دانشگاه که مي رسيد ديگر حضوري تمام نظامي بود. تقريبا جلوي هر كدام از در ها حدود دويست مامور مجهز به باتوم، دستبند، كلاه كاسكت، و چند تني هم اسلحه mp5 حضور داشتند تا مبادا دانشجويان به صورت سازماندهي شده از دانشگاه بيرون بيايند. با اين حال هجوم دانشجويان به در 16 آذر موجب شكستن در شد؛ ولي ماموران نيروي انتظامي بلافاصله با دستگاه جوشي كه از قبل آماده داشتند، دست به کار شدند و در جلوي چشم دانشجويان خشمگين دوباره جوش داده شد.
در جنوب و غرب دانشگاه، يعني در خيابان انقلاب و 16 آذر نيز ماموران زيادي كه بيشترشان افسر بودند، مردم را متفرق مي کردند و اجازه ايستادن نمي دادند. حتي به چند كتابفروشي نيز تذكر داده شد که افرادي را كه جلوي ويترين جمع مي شدند، متفرق کنند.
شهر در دست موتورسواران
در ضلع جنوبي خيابان انقلاب، مقابل در اصلي دانشگاه تهران صف طويلي از اتومبيل هاي شخصي ايستاده بودند كه در هر كدام افرادي با بي سيم نشسته بودند و مدام گزارش مي كردند. همه آنان لباس شخصي بودند.موتور سواران متعددي نيز در جاي جاي اطراف دانشگاه بخصوص در خيابان انقلاب و 16 آذر با موتور هاي" تريل"، "پولسار"، "bmw" و موتور هاي هوندا و سوزوكي چهار سيلندر درحال گردش به دور دانشگاه بودند. راكبان موتور هاي چهار سيلندر افرادي كاملا پوشيده با لباسهاي تمام چرم و كلاه كاسكت مخصوص بودند و دردست راكب پشتي نيز بي سيمي وجود داشت.آنها به هيچ كسي، حتي مامورين و لباس شخصي ها توجهي نمي كردند، راه خودشان را مي رفتند و هرگز نمي ايستادند.
همچنين در كوچه هاي خيابانهاي اطراف دانشگاه از جمله كوچه بهنام، راهنما، فخر رازي، 12 فروردين، دانشگاه ژاندارمري و... نيروهاي زيادي بصورت صف و پشت سر هم به حالت آماده باش حضور داشتند تا در صورت لزوم وارد عمل شوند، تعداد آنها را نمي شد تخمين زد، شايد در هر كوچه بالغ بر 300 نفر.
در اين كوچه ها همچنين تعداد زيادي اتوبوس، ميني بوس، خودروي ون، تويوتا هاي نيروي انتظامي و لندكروزر هاي وزارت اطلاعات به چشم مي خورد. تعداد اين اتومبيل ها هم بسيار زياد بود بطوريكه بازشناسي برخي از آنان از اتومبيل هاي شخصي مشكل بود.
ماموران در پاره اي اوقات با مردم درگير مي شدند. در همه موارد هم رفتارشان خشن و همراه با توهين و بر زبان راندن کلمات رکيک بود. مثلا وقتي يكي از ماموران جواني را دستگير كرد، سرهنگي كه آنجا بود بلند گفت: "ببر به ماشين اطلاعات تحويل بده اين بي پدر مادر را".
به خودتان رحم كنيد
اما در همين حين بودند برخي ديگر از مامورين که آهسته، و به گونه اي كه مامورين ديگر متوجه نشوند به رهگذراني كه مي ايستادند مي گفتند: "برويد، زود تر برويد، به جواني خودتان رحم كنيد، اينها امروز دستور دارند هر كاري كنند تا جو متشنج نشود، شما را به خدا قسم برويد".
در همين حال دوربين به دست هاي زيادي بدون هيچ نگراني و محدوديت مشغول فيلمبرداري از دانشجويان و همچنين از مردمي كه لحظه اي مي ايستادند بودند. از جمله دوربين صدا و سيما و شبكه سحر و البته دوربين هايي بي نام.
آنها بر تمام در هاي دانشگاه قفل و زنجير ده بودند و اجازه ورود و حتي خروج هم نمي دادند. به بسياري از مراجعين مي گفتند دانشگاه تا شنبه تعطيل است! حتي به برخي كه براي پيگيري امور دانشجويي خود از شيراز وكردستان آمده بودند، نيز همين جواب را مي دادند: دانشگاه تا شنبه تعطيل است. البته بسياري از كلاسها نيز به دستور مديريت دانشگاه تعطيل شده و ليست دانشجويان را به انتظامات داده بودند تا آنان را به دانشگاه راه ندهند.
در مقابل، براي آنکه مردم نبينند در داخل دانشگاه چه مي گذرد، 11 اتوبوس شركت واحد را پشت سر هم در مقابل در اصلي قرار داده بودند. صفي از مانع آهني در برابر نگاه کنجکاو و نگران مردم. مردمي که دانشجويان در پشت درهاي قفل زده اصلي دانشگاه، پلاکاردهاي خود را به سوي آنان بالا گرفته بودند تا ببينند و بدانند که فرزندشان چه مي گويند.
مردم نمي ديدند، اما مي شنيدند که دانشجويان فرياد مي زنند: "مي كشم، مي كشم، آنكه برادرم كشت"، "دانشجو، دانشجو، اتحاد اتحاد"، "پينوشه، پينوشه ايران شيلي نمي شه"، "رئيس انتصابي نمي خواهيم" و... در اينجا لباس شخصي ها و مامورين نيروي انتظامي كه روي لباس برخي از آنها نوشته بود "پليس كوهستان" کوشيدند مردم را متفرق کنند. از اين رو چند مورد درگيري رخ داد كه طي آن تعدادي كه اغلب جوان بودند دستگير شدند.
يكي از ماموران زير لبي به عابري که به اصرار مي خواست بداند بر سر دستگير شدگان چه مي آيد، گفت: "آنها به پليس امنيت تهران تحويل مي شوند و پليس امنيت هم آنان را به عشرت آباد منتقل مي كند." بعد با لحن اندوهگيني افزود: " بقيه اش ديگر با آنان است، ما فقط وظيفه داريم كنترل كنيم".
وي اغلب نيروهاي انتظامي حاضر را از نيروهاي "پليس امنيت" خواند و پچ پچ کرد: "از ما نيستند اينها."در خيابانهاي اطراف چند روحاني نيز با محافظ حضور داشتند. روحانيوني که با يک دست عمامه هايشان را گرفته بودند و با دست ديگر بي سيم .
يك ساعت پس از آغاز مراسم حضور نيروهاي بسيج با لباس بسيجي و نيز بي سيم، حضور غالب بود.
دانشگاه زنده است
اما در داخل؛ دانشجويان قصد گراميداشت روز 16 آذر را داشتند.
اين مراسم كه با اعلام قبلي و فراخوان دفتر تحكيم وحدت و تشكل هاي دموكراسي خواه دانشجويي و تحت عنوان "دانشگاه زنده است" آغاز شد در پي آن بود تا با گراميداشت روز دانشجو و روز آسماني شدن "سه آذر اهورايي" انتقادات خود به نوع مديريت دانشگاهها در دو سال گذشته را هم بيان كند.
تجمع اين دانشجويان كه تعداد آنان بين 700 تا 2هزارنفر تخمين زده شد، طبق اعلام قبلي در حدود ساعت 12 و 20 دقيقه در مقابل دانشكده فني دانشگاه تهران آغاز شد.
دانشجويان با خود پلاكاردهاي متعددي حمل مي كردند كه بر روي آنها جملاتي ازقبيل "در راه آزادي جز زنجيرهامان چيزي براي از دست دادن نداريم"، "اسانلو، زرافشان آزاد بايد گردند"، "كردستان، گورستان فاشيسم"، "از آسمان دانشگاه گر تير فتنه بارد، جنبش ادامه دارد"، "گزينش دانشجو ملغي بايد گردد"، "بر سينه دانشجو، ستاره افتخار است"، "بر پا خيز از جا كن بناي كاخ دشمن"، "مرگ بر استبداد"، "دانشجو مي‌ميرد ذلت نمي‌پذيرد" و... ديده مي شد.
در ابتداي اين تجمع دانشجويي، آرمين سلماسي از فعالان دانشگاه اميركبير ضمن سخناني گفت: "ما در سالروز 16 آذر به دعوت دفتر تحكيم وحدت گردهم آمده‌ايم تا صداي ظلم‌ستيزي ملت را به گوش جهانيان برسانيم".
در ادامه علي نيكونسبتي، عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت طي سخناني اظهار داشت: "خوشحاليم از اينكه گروه‌هاي مختلفي از دانشجويان گردهم آمده‌اند تا فرياد اعتراض سر دهند.ما در اينجا اعلام مي کنيم که به علت محدوديت فعالان دانشجويي و تشكل‌هاي دانشجويي در دانشگاه خواستار بركناري وزير علوم و پاسخ‌گويي رييس دولت هستيم".
نيکونسبتي ادامه داد: "ما بارها خواستار مجوز براي اين برنامه بوديم، و اعلام کرديم به هر نحو ممکن برنامه را برگزار خواهيم کرد و عليرغم تمام کارشکني ها اين برنامه را امروز برگزار کرديم".
نيکونسبتي در ادامه با بيان اينکه استبداد سياسي بايد از بين برود گفت: "وزير علوم از وابستگان باهنر، نماينده مجلس، است و به خاطر اين وابستگي به اين سمت منصوب شده و همين مسئله باعث مي شود کسي به او اعتراضي نکند".
علي نيکونسبتي، سپس گفت: "از آقاي خامنه اي مي پرسم بر اساس کدام قانون يک دانشجو در زندان مي ميرد؟"
در ادامه برنامه سهراب کريمي، بيانيه فعالين کرد را قرائت کرد. و پس از آن يکي از فعالين دانشجويي دانشگاه تهران به قرائت بيانيه جمعي از فعالين دانشجويي چپ پرداخت.
در ادامه اين مراسم وحيد عابديني، از اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه تهران، به سخنراني پرداخت. عابديني در سخنان خود گفت: "خواسته ما اين است که رئيس دانشکده و دانشگاهمان انتخابي باشد، خواسته ما اين است که کميته انضباطي با فعالين دانشجويي برخورد نکند، خواسته ما اين است که نشريات دانشجويي آزاد باشند، ما خواستار حق تدريس و تحصيل آزادانه ايم".
"عابديني در پايان خواستار حاکم شدن دموکراسي و آزادي در دانشگاه شد".
در ادامه علي عزيزي، نايب دبير انجمن اسلامي پلي تکنيک، ضمن سخناني گفت: "دانشجويان سه ستاره، دوستان ما بودند که به خاطر دفاع از حقوق ما اکنون در ميان ما نيستند و اين بزرگترين ننگ براي دولت احمدي نژاد است".
عزيزي در ادامه با اشاره به اينکه تخريب ساختمان هاي انجمن هاي اسلامي دانشجويان تخريب پايگاه هاي انتقاد به دولت و حاکميت است، افزود: "انجمن هاي اسلامي فراگيرترين تشکل هاي دانشجويي در سراسر کشور هستند و ننگ برخورد با اين تشکل ها بر دامن وزير علوم هست و به راحتي پاک نمي شود".
عزيزي در ادامه انتصاب روساي دانشگاه ها را "تحميل و توهين" به دانشگاه دانست و گفت: "هر گونه تحميل بر فضاي آزاد دانشگاه محکوم به شکست است".
عزيزي در ادامه با بيان اينکه احمدي نژاد از دانشجويان بسيجي خواسته تا فرياد بزنند تا او بتواند راحت تر دانشگاه ها را قلع و قمع کند، گفت: "اين بار ما بر آن ها فرياد مي زنيم".
سخنران بعدي اين تجمع مهندس سياسي راد، از پيشکسوتان انجمن اسلامي پلي تکنيک، بود. سياسي راد در سخنان خود گفت: "ما امروز اينجا جمع شده ايم تا از حقوق همه قشرها بر مبناي اعلاميه جهاني حقوق بشر و حقوق شهروندي دفاع کنيم. ما خواستار استقلال دانشگاه ها، آزادي زندانيان سياسي، تضمين حقوق سياسي و حقوق شهروندي همه آحاد ملت ايران هستيم".
در ادامه برنامه بيانيه کميسيون زنان دفتر تحکيم وحدت توسط نيلوفر گلکار، عضو اين کميسيون قرائت شد. در اين بياينه آمده است: "کميسيون زنان تحکيم، افزايش فشار ها و برخورد با دختران دانشجو، محروميت از تحصيل و احضارهاي پياپي آنها به کميته هاي انضباطي را محکوم مي کند و يادآوري مي نمايد که دختران علاوه بر استبداد، قرباني مردسالاري نيز هستند و مشکلات خاص خود را دارند که تنها ناشي از جنسيت آنهاست. افزايش برخورد در زمينه پوشش دختران، فشار بر دختران در رابطه با ساعات ورود و خروج به خوابگاه ها، توزيع نابرابر امکانات ورزشي، تفريحي و آموزشي به دليل تفکيک جنسيتي محيط هاي دانشجويي، اعمال سهميه بندي جنسيتي در پذيرش دانشگاه ها که به صورت مخفيانه اعمال مي گردد، سياست هاي پنهان در زمينه ي عدم پذيرش زنان به عنوان اعضاي هيئت علمي و پست هاي مديريتي در دانشگاه از جمله مسائلي است که پي گيري جداگانه مسائل زنان را ضروري مي سازد".
تقي رحماني، عضو شوراي فعالان ملي ـ مذهبي نيز در ادامه اين تجمع طي سخناني با بلند گوي دستي گفت: "دانشگاه خاستگاه بحث‌هاي آزادي‌خواهانه و عدالت‌طلبانه است. سه دانشجوي شهيد 16 آذر هم براي اين هدف‌ها كشته شدند".
حركت يكباره نه
رحماني افزود: "حركت بايد استمرار داشته باشد نه اينكه يك بار حركت كنيم و بعد خاموش بمانيم. گوش كنيد اين تجربه كسي است كه 33 سال فعاليت سياسي كرده، و 14 سال آن را در زندان به سر برده است. ما نياز به گفت‌وگو و تحمل مخالف داريم. درست است كه ما آسمان پرستاره‌اي داريم اما زمين ما تاريك است. مي‌شود يك شعار داد و كار را تمام كرد اما بايد ديد كه نتيجه‌اش چه مي‌شود".
وي در ادامه با اشاره به شقه شقه شدن جنبش دانشجويي گفت: "دانشجو بايد خاستگاه تعاملات باشد. يك طرفه كردن شعارها به جايي نمي‌رسد. اگر دانشگاه نتواند فضاي گفت‌وگو را فراهم كند، ناچارا بايد شاهداين گونه مراسم ها و در اين شرايط باشيم".
بهروز كريمي‌زاده، از ديگر فعالان دانشجوي دانشگاه تهران نيز طي سخناني گفت: "دانشجو، بلند‌گوي اعتراض آزادي‌خواهان است. خواسته ما آزادي تشكل‌ها و بركناري برخي مسوولان و روساي انتصابي دانشگاه‌ها، لغو تمام احكام مربوط به فعالان سياسي دانشجو، آزادي فعاليت‌هاي اجتماعي در عرصه عمومي و مهمتر از اينها مخالفت با هر گونه دخالت خارجي از هر طريق است".
مهدي اميني‌زاده دانشجوي ستاره دارنيز در اين تريبون آزاد دانشجويي گفت: "منع تحصيل دانشجويان تحت عنوان ستاره دار ظلم بسيار بزرگي است كه نبايد در مقابل آن ساكت ماند".
وحيد عابديني، عضو سابق انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران نيز در ادامه و در واکنش به طرح شعار "آزادي، مساوات، تحريم انتخابات" گفت: "قرار بود اينجا تجمع همه نيرو‌هايي باشد كه به دموكراسي و استقلال دانشجويان معتقدند. قرار نبود در مورد تحريم انتخابات صحبت شود".
علي عزيزي از دانشجويان ممنوع‌الورود شده به دانشگاه اميركبير نيز در اين تريبون آزاد گفت: "محروميت دانشجو از تحصيل، حذف منتقدان از دانشگاه است. اين حركت‌‏ها در جهت خفه كردن صداي دانشجو است. با اين كارها مي‌‏خواهند پايگاه دانشجويان منتقد را در دانشگاه‌‏ها تسخير كنند".
علي سياسي راد نيز طي بياناتي وضعيت حاكم بردانشگاه و نوع مديريت در دو سال گذشته را واجد انتقادات شديد دانست.
شعار اتحاد بدهيم
سعيد حبيبي، دبير سابق دفتر تحكيم وحدت در ادامه اين تريبون آزاد دانشجويي گفت: " 16 آذر روز دانشجو و روز ماست. ما حق داريم در روز خود، اعتراض كنيم. چراكه اعتراض حق ما و شرط وجود ماست".
وي افزود: "سخنم با شما دانشجويان است و نه مسوولان. اگر مي‌خواهيم مشكلاتمان حل شود، بايد بپذيريم كه همه جنبش‌هاي اجتماعي وارد اين مبارزه شوند. جنبش دانشجويي که گروه پيشرو است مي‌تواند جنبش زنان و كارگران را با هم پيوند دهد".
حبيبي سپس در واكنش به درگيري چند دانشجو در تجمع گفت: "به اختلافات دامن نزنيد، امروز روزدعواي ما نيست، شعاراتحاد بدهيد".
حبيبي سپس با بيان اينکه مخاطب وي "وزير علوم و رئيس جمهور نيست"، گفت: "وزير علوم کوچکترين لياقت و کياستي براي اداره اين وزارتخانه ندارد، احمدي نژاد هم به نظر من هيچ گونه مشروعيتي ندارم. روي صحبت من با شما دانشجويان است".
او سپس با اشاره به نقش ويژه جنبش دانشجويي افزود: "دانشگاه فقط مسائل صنفي خودش را دنبال نمي کند. اولين قدم ما مسائل صنفي است و دومين قدم مسائل سياسي، و سومين قدم ما زمينه سازي براي تغييرات بنيادين اجتماعي است".
حبيبي در پايان گفت: "امروز زمان صحبت کردن آرام نيست بلکه امروز روز فرياد زدن در اقصي نقاط کشور است".
در بخش ديگري از اين مراسم همچنين نامه ناصر زرافشان خطاب به دانشجويان معترض خوانده شد. در بخشي از اين نامه كه توسط مرتضي اصلاح‌‏چي، دبير انجمن اسلامي دانشگاه علامه قرائت شد آمده بود: " 16 آذر را در شرايطي گرامي مي‌‏داريم كه برخوردهاي بسته تمام قد خود را در برابر جامعه و نيازهاي رو به رشد و پيشرفت آن قرار داده؛اما دقيقا در همين شرايط زنده نگه داشتن ياد و خاطره آرمان‌‏خواهي و مبارزات دانشجويي ضروري‌‏تر و موكدتر از هميشه است".
در ادامه پيام دكتر ابراهيم يزدي دبير كل نهضت آزادي ايران توسط يكي از دانشجويان قرائت شد. در بخشي از اين پيام آمده بود: "ما مهمترين وظيفه دانشجويان و دانشگاهيان را دفاع از «آكادمي آزاد» به عنوان يك مفهوم مدرن مي‌‏دانيم و معتقديم تمامي طيف‌‏هاي مختلف سياسي فعال در دانشگاه‌‏ها بايد بر سر اين هدف به اشتراك در نظر و ائتلاف در عمل برسند".
مراسم در اينجا و با توجه به اعلام خاتمه آن توسط دفتر تحكيم وحدت، به پايان رسيد، اما نگهبانان قفل و زنجير به دانشجويان اجازه خروج ندادند. اين مسئله موجب راهپيمايي دانشجويان در داخل دانشگاه و تجمع آنان در مقابل در اصلي و در 16 آذر شد.
ماموران علت جلوگيري از خروج دانشجويان را شلوغ شدن خيابان اعلام مي كردند. آنها خطاب به دانشجويان مي گفتند: "اگر اجازه دهيم بيرون برويد با اين جمعيت انقلاب مي شود".
در همين حال به عده اي از دانشجويان فعال اطلاع دادند كه قصد دستگيري آنان وجود دارد؛ خبري که تا زمان تنظيم اين خبر گزارش، کسي اطلاعات بيشتري از آن نداده است.
گفتني است که مراسم امروز در حالي برگزار شد كه بسيج دانشجويي نيز خبر از تجمع ديگري با همين عنوان و در همين ساعت در همان محل و مقابل دانشكده فني با سخنراني رحيم پور ازغدي، از گردانندگان روزنامه کيهان داده بود كه به علت عدم استقبال خود به خود برگزار نشد.
در آغاز اين تجمع، دانشجويان به سه دسته كرد ها، چپ ها و طرفداران دفتر تحكيم وحدت تقسيم شده بودند و هر يك نيز شعارهاي خود رامي دادند. عده اي از تحريم و عده اي از شركت در انتخابات مي گفتند. عده أي هم شعار هاي چپ مي دادند. اما اين انشقاق در ادامه مراسم با سخنراني سعيد حبيبي، نيكو نسبتي، تقي رحماني و.. .. از بين رفت و شعارها هماهنگ شد.
به گفته برخي از دانشجويان از چند روز پيش تلفن هايي به برخي از فعالان دانشجويي شده و آنان از حضور در تجمع منع شده بودند. به نظر نمي رسيد کسان زيادي به اين تلفن ها ترتيب اثر داده باشند.
تجمع دانشجويان تا ساعت 5 طول كشيد. پس از آن كم كم دانشجويان اجازه يافتنداز دانشگاه بيرون بيايند. اما حضور نيروهاي امنيتي همچنان تا دير وقت شب پر رنگ بود.
برداشته شده از روزآنلاین

Wednesday, December 06, 2006

نماينده اصولگرا در واکنش به تحصن دانشجويان :فعالان دانشجويي مزدور آمريکا هستند


چهارشنبه 15 آذر 1385 [2006.12.06]
نويد احمدي
"چه كسي گفته همه حق تحصيل دارند؟ چه كسي گفته تحصيل حق همگاني است؟ چه كسي گفته شما فعالان دانشجويي بايد تحصيل كنيد؟ مزدوران آمريكا حق تحصيل ندارند، تمام فعالان دانشجويي مزدور آمريكا هستند".
اين بخشي از صحبت هاي كوچك زاده، نماينده تهران در مجلس شوراي اسلامي بود. وي كه صبح ديروز در حال ورود به مجلس شوراي اسلامي به تحصن دانشجويان ستاره دار در مقابل مجلس برخورده بود، با گفتن چنين سخناني و با حالتي بسيار عصباني به ميان دانشجويان رفت.
وي در ادامه وقتي متوجه حضور خبرنگار پارلماني خبرگزاري شد كه در حال نوشتن اظهارات او بود، با خشونت به او گفت: "تو به چه حقي حرفهاي مرا مي نويسي؟"
خبرنگار كه مي خواست از درگيري بپرهيزد، سعي كرد از مهلكه درو شود اما كوچك زاده با دنبال كردن او از نيروهاي امنيتي خواست او را دستگير کنند. و به هر حال خبرنگار متوقف و برگه هاي خبر نويسي وي ضبط شد. اين برخورد صبح ديروز زماني رخ داد كه حدود بيست تن از دانشجويان ستاره دار ممنوع از تحصيل در مقابل مجلس تحصن كرده بودند. در اين تجمع كه همزمان با شروع جلسه علني مجلس آغاز شده بود، دانشجويان نسبت به عدم ثبت نام خود در مراكز آموزش عالي به دليل فعاليت سياسي در دانشگاه و عضويت در انجمن‌‌‏هاي دانشجويي، اعتراض كردند.
در تجمع ديروز دانشجويان ستاره دار، چند تن از نمايندگان از جمله اعلمي، مشيري، مصباحي مقدم، تمدن، محجوب وعليخاني در ميان دانشجويان حضور يافتند وبه حرفهاي آنان گوش دادند. پس از آن سه تن از دانشجويان به همراه نمايندگان به داخل مجلس رفتند تا پي گير امر باشند وبقيه نيز به درخواست اكبر اعلمي و شهريار مشيري به تحصن خود پايان دادند.
در اين زمينه پيمان عارف، دانشجوي ستاره دار باز مانده از تحصيل به روز گفت: "ما با پلاكارد هايي كه همراه داشتيم از ساعت 10 صبح تحصن خود را در مقابل مجلس آغاز كرديم. روي اين پلاكارد ها نوشته شده بود طبق اصل 130 قانون اساسي تحصيل حق مسلم ماست، وزير دروغگو استيضاح بايد گردد، وزير بي كفايت استعفا استعفا و...".
وي افزود: "با توجه به حضور بسيار پر رنگ و محاصره گونه نيرو هاي امنيتي هيچگونه برخوردي با ما صورت نگرفت".
پيمان عارف در ادامه در مورد واكنش نمايندگان گفت: "برخي از نمايندگان همچون آقاي مظفر از كنار ما با بي تفاوتي رد شدند؛ برخي مثل كوچك زاده اصولا تحصيل را حق مشروع ما نمي دانند و برخي ديگر هم همچون اكبر اعلمي، شهريار مشيري، محجوب و.. قول پيگيري و مساعدت دادند".
وي در ادامه گفت: "پس رفتن نمايندگان متحصنين به داخل مجلس و ديدار با برخي از نمايندگان قرار شد بحث تحصيل ما از طريق وزير اطلاعات نيز پيگيري شود".
وي در پايان گفت: "به علت تعطيلي هفته آينده مجلس شوراي اسلامي، نمايندگان متحصنين از دو هفته آينده باز هم بحث تحصيل دانشجويان سه ستاره را از طريق نمايندگان مجلس پيگيري خواهند كرد.

برداشته شده از روزآنلاين

Tuesday, November 28, 2006

زندانيان سياسي و اعتصاب غذاي سراسري در اعتراض به وضعيت زندان ها

- سه شنبه 7 آذر 1385 [2006.11.28]
حسن زارع زاده اردشيرzarezade@gmail.com
در طي چند روز گذشته تعدادي از زندانيان سياسي در زندان هاي گوهر دشت کرج (رجائي شهر)، اردبيل، زندان مرکزي بيرجند و زندان مرکزي سمنان دست به اعتصاب غذا زدند. عباس لساني، اصغر اکبرزاده، بهروز علي زاده، ودود سعادتي، ياسر مجيدي، حيدر نوري، بهروز جاويدتهراني، مهرداد لهراسبي، جعفر قدامي و عليرضا کرمي خير آبادي، زندانيان سياسي هستند که در اعتصاب غذاي محدود به سر مي برند.
شرايط غير بهداشتي زندان، عدم تفکيک جرايم و زندان ها و ضرب و شتم زندانيان با استفاده از مجرمان خطرناک، از جمله مواردي است که در کنار روند ناعادلانه دادرسي موجب شده تا زندانيان سياسي دست به اعتصاب غذا بزنند.
اين البته اولين باري نيست که زندانيان سياسي در اعتراض به حقوق اوليه خود اعتراض مي کنند. در سال هاي گذشته اين نوع اعتصاب ها، که از بازتاب گسترده اي در سطح بين المللي هم برخوردار بودند، با واکنش هاي مقامات زندان و قوه قضائيه مواجه گرديد.
بر اساس ادعاي مقامات زندان در ماه هاي گذشته، زندان اوين تهران به جرايم مالي و زندان گوهر دشت کرج به جرايم خطرناک تعلق دارد. هفته گذشته نيز در جريان بازديد استاندار تهران از بازداشتگاه اوين، نشستي در سالن کنفرانس اين مرکز برگزار شد که طي آن سهراب سليماني مديركل زندان‌هاي استان تهران گفت: "در زندان‌هاي استان تهران طبقه بندي مددجويان بصورت كامل انجام مي‌شود به گونه‌اي كه در بازداشتگاه اوين (جرائم مالي) ندامتگاه قزلحصار (جرائم مواد مخدر)، زندان رجائي شهر (جرائم خطرناك)، ندامتگاه كرج (جرائم سرقت)، اردوگاه كاردرماني استان تهران (معتادان) و در كانون اصلاح و تربيت (مددجويان زير 18 سال) نگهداري مي‌شوند."
با وجود تاکيد مقامات قوه قضائيه بر طبقه بندي زندان ها و تفکيک جرايم از همديگر، که در قانون اساسي و قوانين سازمان زندان ها نيز تصريح شده است، اما با اين حال زندانيان سياسي همواره اولين کساني هستند که با اعتصاب غذا و جلب توجه کوشندگان حقوق بشري به مسئله زندانها، نشان مي دهند که در زندان هاي ايران تفکيک جرايم به درستي انجام نشده است.
زندان گوهردشت
بهروز جاويدتهراني، مهرداد لهراسبي، جعفر قدامي و عليرضا کرمي خير آبادي، چهار زنداني سياسي در زندان گوهردشت کرج هستند که از روز يک شنبه 5 آذر به مدت يک هفته دست به اعتصاب غذا زده اند. اين زندانيان اعلام کرده اند که توسط، مقنيان، رييس بند 2، تهديد شده اند در صورت عدم انصراف از پيگيري مطالبات و اعتصاب غذا به سلول انفرادي منتقل خواهند شد.
چندي پيش اين زندانيان سياسي اعتصابي، در اثر حمله زندانيان عادي به سرکردگي فردي به نام برات راه چمني دچار آسيب هاي نسبتاً شديدي شدند بطوريکه بهروز جاويد تهراني از ناحيه دهان و دندان آسيب ديده و نياز به جراحي دارد اما مديريت زندان از اعزام او به يک بيمارستان تخصصي براي درمان طفره مي رود. همچنين جعفر اقدامي و افشين بايماني نيز که در اين درگيري صدماتي ديده اند، از رسيدگي درماني محروم شده اند.
بر اساس خبرهايي که زندانيان سياسي از داخل زندان درتماس تلفني با خانواده و نهادهاي حقوق بشري در ميان مي گذارند، مديران زندان گوهر دشت به جاي محاکمه مهاجمين، بهروز جاويد تهراني و افشين بايماني را از يک ماه ملاقات و تماس تلفني با خارج از زندان محروم کرده اند.
رسيدگي پزشکي و درماني، انتقالِ فوري مهاجمين به مکاني ديگر بويژه سرکرده آنها برات راه چمني از بند 2، از ديگر خواسته هاي اين چهار زنداني سياسي است.
زندان اردبيل
در زندان مرکزي اردبيل چهار زنداني سياسي بند ۷، به نام هاي عباس لساني، اصغر اکبرزاده، ودود سعادتي وبهروز علي زاده از روز دوشنبه 6 آذر ماه به منظور همبستگي با زندانيان سياسي زندان گوهردشت کرج و اعتراض به شرايط مشابه موجود در زندان اردبيل به مدت 3 روز دست به اعتصاب غذا زدند.
عباس لساني چندي پيش يک اعتصاب غذاي طولاني را پشت سر گذاشت و سپس در ارتباط با دو پرونده به بيش از يکسال زندان و 50 ضربه شلاق محکوم شد. دستگيري و محکوميت او مورد اعتراض سازمان عفو بين الملل قرار گرفت اما اداره اطلاعات و دادگاه انقلاب اردبيل از آزادي او خودداري ورزيدند.
همچنين اصغر اکبرزاده که به مدت 13 روز مفقود شده بود، هفته گذشته به بند ۷ زندان مرکزي اردبيل باز گردانده شدو اظهار داشت اين مدت را در بازداشتگاه اطلاعات اردبيل و در سلول انفرادي گذرانده است.
بيرجند و سمنان
در زندان مرکزي بيرجند و زندان مرکزي سمنان، ياسر مجيدي و حيدر نوري همگام با ديگر زندانيان سياسي و به صورت نمادين يک اعتصاب غذاي يک هفته اي را آغاز کردند.
اين دو زنداني طي نامه اي مشترک مي نويسند: "در همبستگي با زندانيان سياسي زندان گوهردشت کرج و حمايت از خواسته هاي بر حقشان، ما زندانيان سياسي تبعيدي در اعتراض به فشارها و ايذا و آزار هايي که توسط وزارت اطلاعات بر ما و خانواده هايمان اعمال مي شود و همچنين با توجه به شرايط بسيار بد و نا مساعدي که در آن قرار داريم، بطوري که حتي از ابتدايي ترين حقوق خود مانند تلفن، روزنامه، کتاب، ملاقات با وکيل بهداشت و درمان، حداقل فضا براي خواب و استراحت و تفکيک زندانيان خطرناک و ناکنترل محروم مي باشيم، لذا اينجانبان ياسر مجيدي، حيدر نوري زندانيان سياسي در زندان هاي مخوف بيرجند و سمنان خواستار انتقال به بند زندانيان سياسي زندان اوين بند 350 بوده و به همين منظور از روز يک شنبه مورخه 5/9/85 به مدت يک هفته اقدام به اعتصاب غذا خواهيم نمود. "
برداشته شده از روز آنلاين

ملاقات شيرين عبادي با ايروم شارميلا جان دوباره اي به جنبش مبارزه با قانون قدرت ويژه براي نيروهاي مصاح بخشيد


سفر شيرين عبادي، فعال حقوق بشر و برنده جايزه صلح نوبل، به ايالات مانيپور هندوستان و ملاقات ايروم شارميلا در مؤسسه علوم پزشکي هند ، جان دوباره اي به جنبش مبارزه عليه قانون "قدرت ويژه براي نيروهاي مسلح" بخشيد. خانم ايروم شارميلا، يکي از فعالين حقوق بشر است که از سال 2000 تاکنون در اعتراض به اين قانون [که به نظاميان حق شليک به مردم را مي دهد] در اعتصاب غذا بسر مي برد.
عبادي به شارميلا قول داد که اين مسأله را به گوش سازمان هاي مختلف جهاني و به ويژه شوراي حقوق بشر سازمان ملل خواهد رساند.
برنده جايزه صلح نوبل درحالي به سوي مؤسسه علوم پزشکي مي رفت که توسط فعالين حقوق بشر و دانشجويان مانيپور همراهي مي شد و تابلويي را نيز براي لغو اين قانون در دست داشت. ملاقات خانم عبادي با شارميلا حدود يک ساعت به طول انجاميد و او طي اين ملاقات همبستگي خود را با اين نهضت مانيپوري اعلام کرد.

وي سپس خطاب به مأموراني که شارميلا را تحت نظارت داشتند گفت که اين موضوع را با اعضاي هيأت عالي سازمان ملل در امور دفاع از حقوق بشر مطرح خواهد کرد و همچنين بر اعمال سبعانه ارتش نسبت به ساکنين مانيپور تأکيد نمود. او مکالمه خود با شارميلا را ضبط نموده است تا بتواند آن را به شوراي حقوق بشر سازمان ملل تسليم نمايد.
خانم عبادي با اشاره به تلاش طولاني مدت شارميلا عليه "سرکوب ساکنين مانيپور" اذعان داشت که بسيار تحت تأثير اين اقدام قرار گرفته. وي همچنين افزود: "حضور ارتش در يک کشور براي حمايت از مردم آن کشور توجيه مي شود، نه براي کشتار آنها."
او همچنين اظهار داشت: "ملاقات من با خانم شارميلا تجربه بسيار ناراحت کننده اي بود. او به قدري ضعيف است که نمي تواند صحبت کند. او زني مصمم است و طي شش سال گذشته هيچ غذايي تناول کرده است. هنوز به تلاش خود ادامه مي دهد و درحال حاضر سرمي را که به بدن او وصل کرده بودند، از خود جدا کرده."
خانم شارميلا از تاريخ 6 اکتبر تاکنون در مؤسسه علوم پزشکي هند بسر مي برد. وي در نيل به هدف خود بسيار ثابت قدم است و به کرات اظهار داشته که تا زمان لغو اين قانون به اعتصاب غذاي خود ادامه خواهد داد.
منبع: هندو، 26 نوامبر 2006
مترجم: علي جواهرفروشalijava_rooz@yahoo.es

برداشته شده از روز آنلاين

Saturday, November 18, 2006

حمله به زندانيان سياسی با همکاري اسمال تيغ زن و مامورين زندان

روز سه شنبه23 آبان تعدادي از محکومان جرايم خطرناک در زندان اوين با حمله به زندانيان سياسي، تعدادي از آنها از جمله دکتر ناصر زرافشان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند. همسر دکتر زرافشان در گفتگو با "روز" اين خبر را تاييد کرد.
ناصر زرافشان در يک تماس تلفني از زندان با همسر خود در حدود ساعت 4 بعد از ظهر به وقت ايران، اعلام کرد که درگيري در زندان اوين هم چنان ادامه دارد. او گفت اين درگيري ها کاملا حساب شده است.
هما زرافشان همسر دکتر ناصر زرافشان در گفتگو با روز گفت: "همسرم توانست بعد از دو روز بي خبري، بالاخره در يک تماس تلفني خيلي کوتاه بگويد که يک عده از زندانيان شرور را از زندان رجائي شهر کرج به زندان اوين برده اند تا با همدستي با بعضي از عوامل زندان اوين مانند اسماعيل افتخاري معروف به اسماعيل تيغ زن، زندانيان سياسي را تحت فشار قرار دهند و با آنها برخورد کنند."
همچنين روز گذشته، کميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي طي اطلاعيه اي در تهران نوشت: "بر اساس گزارش دريافتي، امروز چهارشنبه در پي حمله تعدادي از مجرمان خطرناک به زندانيان سياسي، تعدادي از اين زندانيان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و چند نفر از جمله دکتر ناصر زرافشان، سعيد شاه قلعه، غلام کلبي و شاهين نيا زخمي شدند."
به گزارش واحد خبر کميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي، اين درگيري و حمله در روز گذشته نيز تکرار شد اما مسئولين زندان اقدامي براي خنثي کردن آن انجام ندادند.
در اطلاعيه اين کميته آمده است: "طبق خبرهاي رسيده از زندان اوين، اين درگيري و حملات به زندانيان سياسي با برنامه ريزي قبلي و تحت فرمان مديريت زندان، از سوي گروهي از مجرمان غير سياسي وابسته به مقامات زندان، به سرکردگي فردي به نام سيد جليل غريب، کارمند سابق دولت که به اتهام فساد اقتصادي در زندان است و به دليل وابستگي وکيل بند 350 زندان اوين شده، رخ داده است."
با اينکه مسئولان بند از نزديک شاهد ماجرا بودند اما تلاشي براي جلوگيري از ضرب و شتم زندانيان سياسي انجام نداده اند.
بر اساس اين گزارش، "مقامات زندان به منظور جلوگيري از درج اخبار حمله به زندانيان سياسي، تلفن هاي بند را از روز گذشته تا عصر امروز قطع کرده بودند. در حال حاضر سعيد شاه قلعه به سلول انفرادي بند 240 اوين منتقل شده و وضعيت زندانيان سياسي نگران کننده است."
طبق گزارش کميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي، چندي پيش در زندان رجايي شهر کرج نيز تعدادي از محکومان خطرناک و اشرار با اطلاع زندان، به زندانيان سياسي حمله کرده و تعدادي از آنها از جمله بهروز جاويد تهراني را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده بودند.
تهديد به اعتصاب
در همين زمينه، بينا داراب زند زنداني سياسي سابق که از طريق تماس با زندانيان از موضوع آگاه شده است در گفتگو با "روز" گفت: "بعد از درگيري هاي دو روز پيش و انتقالِ آقاي سعيد شاه قلعه به انفرادي بند 240 در اوين، زندانيان سياسي، مديريت زندان اوين را تهديد کردند که در صورت عدم بازگرداندن آقاي سعيد شاه قلعه به بند 350 و پاسخگو نبودن زارع، مدير زندان در مورد اين برخوردها، به صورت جمعي دست به اعتصاب غذا خواهند زد."
اين فعال سياسي در ادامه گفت: " طبق خبرهايي که از زندان رسيده، درگيري ها از غروب روز دوشنبه 22 آبان، آغازشده و هنگام تهيه غذا، سيد جليل غريب از عوامل فشار در زندان که به علت فساد اقتصادي به زندان افتاده است، همراه با چند تن از اوباش سالن 2 بند 350، در چراغخانه بند به زندانيان سياسي حمله ور مي شوند. در اين درگيري که حدود نيم ساعت به طول مي انجامد، سعيد شاه قلعه و چند تن از مهاجمين آسيب مي بينند. اين درگيري با دخالت زندانيان سياسي و ديگر زندانيان بند 350 خاتمه مي يابد اما صبح روز بعد، سه شنبه 23 آبان، هيئتي متشکل از دکتر ناصر زرافشان، هاشم شاهين نيا و سعيد شاه قلعه، بعنوان نمايندگانِ زندانيان سياسي براي شنيدن علت اين ماجرا به دفتر رئيس اندرزگاه که فردي به نام حيدرلو است رجوع مي کنند. ولي در کمالِ تعجب حيدرلو به حمايت از مهاجمين مي پردازد و دستور کيان پور، رئيس داخلي زندان براي انتقالِ آقاي شاه قلعه به انفرادي بند 240را به ايشان نشان مي دهد."
وي افزود: "چند دقيقه بعد، هنگامي که هيئت نمايندگي زندانيان سياسي در حال گفتگو و اعتراض به رئيس اندرزگاه بودند، سيد جليل غريب مجددا همراه با اراذل و اوباشش به درون دفتر رئيس اندرزگاه وارد مي شوند. اين عده که مسلح به چوب و ابزارهاي تيزي بودند، با آمادگي ِقبلي به هيئت نمايندگي حمله ور مي شوند. در اين ميان نگهبانان بند نيز وارد مي شوند و به جاي جلوگيري از حمله، سعيد شاه قلعه را از دفتر بيرون مي برند و به انفرادي بند 240 منتقل مي کنند. زندانيان سياسي ديگر که سر و صداي درون دفتر را شنيده بودند وارد دفتر مي شوند و دکتر زرافشان را که مورد ضرب و جرح قرار گرفته و همچنين هاشم شاهين نيا را که توسطِ ابزار تيزي زخمي شده بود از دفتر خارج مي کنند و به سالن يک، که مخصوص زندانيان سياسي و امنيتي مي باشد، مي برند."
به گفته بينا داراب زند، "زندانيان سياسي بند 350 معتقدند، از زماني که زارع مديريت زندان اوين را در دست گرفته، همراه با مديران داخلي و حراست جديد خود، همواره به دنبال ايجاد تنش و تشنج در بند سياسي بوده و حملاتِ دو روز گذشته به اين زندانيان نيز بخشي از اقداماتِ وي است. به همين علت است که زندانيان سياسي تصميم گرفته اند اگر به خواسته هاي ايشان، مبني بر بازگرداندن سعيد شاه قلعه به بند 350 و حضور زارع براي توضيح و عذرخواهي از زندانيان سياسي پاسخ مناسب داده نشود، از صبح روز چهارشنبه 24 آبان ديگ هاي غذا را به علامتِ اعتصاب غذاي جمعي خود بازگردانند."
منبع:حماسه گنجي

Tuesday, November 14, 2006

چهارشنبه ،سالگرد پروانه و داريوش فروهر

ايلنا: مراسم هشتمين سالگرد قتل پروانه و داريوش فروهر، از قربانيان قتل‌‏های زنجيره‌‏ای چهارشنبه اول آذر ماه برگزار می‌‏شود. پرستو فروهر، فرزند داريوش و پروانه فروهر كه برای برگزاری مراسم سالگرد درگذشت آن دو مرحوم به ايران آمده است، با اعلام اين خبر به خبرنگار "ايلنا"، گفت: شورای تامين فرمانداری تهران روز شنبه با برگزاری اين مراسم در مسجد فخر موافقت كرد اما امروز اعلام كرد كه به دليل مشكلاتی، مشخص نيست با درخواست ما برای برگزاری مراسم در مسجد فخر موافقت شود.وی تنها دليل سفر خود به ايران را برگزاری مراسم هشتمين سالگرد درگذشت پروانه و داريوش فروهر عنوان كرد و گفت: سال‌‏هاست كه دستگاه قضايی پرونده قتل پدر و مادرم را مختومه اعلام كرده و پيگيری‌‏های ما نتيجه‌‏ای در برنداشته است.پرستو فروهر افزود: از پيگيری پرونده قتل فروهرها منصرف نشده‌‏ايم اما وقتی كه دستگاه قضايی پرونده را مختومه اعلام كرده و شكايت ما از برخی افراد به جايی نرسيده، راهی برای پيگيری اين پرونده در درون دستگاه حاكمه باقی نمی‌‏ماند.فرزند داريوش و پروانه فروهر تصريح كرد: ما از چهار سال پيش پرونده قتل فروهرها را از طريق مجامع حقوق بشر و مجامع جهانی پيگيری كرده‌‏ايم، آنچه برای ما اهميت دارد پيگيری اين پرونده در اذهان عمومی مردم است و اميدواريم مردم اين پرونده را فراموش نكنند. برگزاری مراسم سالگرد ترحيم پدر و مادرم نيز در راستای يادآوری اين قتل‌‏ها به مردم است
.
برداشته شده از سايت حماسه گنجي

Wednesday, November 08, 2006

نانسي پلوسي دموكرات اولين رييس مجلس زن آمريكا خواهد بود


شبكه‌هاي تلويزيوني آمريكا گزارش دادند، دموكرات‌ها با پيروزي در انتخابات ميان‌دوره‌يي كه يك ضربه‌ي شديد به حزب جمهوري خواه بوش محسوب مي‌شود، مجددا كنترل مجلس نمايندگان را در دست گرفتند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به نقل از خبرگزاري فرانسه، دموكرات‌ها هم چنين در انتخاباتي كه تحت‌الشعاع خشم مردم آمريكا نسبت به عملكرد بوش، اشغال نافرجام عراق و رسوايي‌هاي مقامات دولت آمريكا قرار گرفت، سه كرسي از شش كرسي مورد نياز براي كنترل سنا را تصاحب كردند ولي هنوز براي در دست گرفتن كامل سنا كار دشواري در پيش دارند.
شبكه‌ي خبري ان بي سي پيش بيني كرد دموكرات‌ها دست كم 221 كرسي از 435 كرسي مجلس نمايندگان را تصاحب خواهند كرد
.
هم چنين شبكه‌هاي اي بي سي و سي ان ان پيش بيني كردند كه مجلس نمايندگان از كنترل جمهوري خواهان خارج خواهد شد ولي به آمار و ارقام نتايج انتخابات اشاره نكردند.
رسانه‌هاي آمريكايي اعلام كردند دموكرات‌ها در ايالت‌هاي كنتيكات، اينديانا، كنتاكي، نيوهمپشاير، كاروليناي شمالي، اوهايو، پنسيلوانيا و رودآيلند پيروز و نمايندگان جمهوري خواه كنوني را از سمت‌هايشان كنار زدند.
همچنين در يك شب بياد ماندني براي حزب دموكرات، كيت اليسون، كانديداي اين حزب از ايالت مينسوتا به عنوان اولين نماينده‌ي مسلمان كنگره انتخاب شد و همانگونه كه انتظار مي‌رفت سناتور هيلاري كلينتون دموكرات، رقيب جمهوري خواه خود را شكست داد و براي دومين دوره در سنا باقي ماند.
بانوي اول سابق آمريكا در جمع هواداران خود در نيويورك گفت: ما به كشورمان اعتقاد داريم و مي‌خواهيم آن را پس بگيريم و اين كار را از امشب آغاز مي‌كنيم. مردم نيويورك و آمريكا خواستار يك شروع مجدد براي كشور عزيزمان هستند.
وي افزود: اين پيام نمي‌تواند از اين واضح‌تر باشد كه زمان آن رسيده كه مسير جديدي را در پيش بگيريم.
دموكرات‌ها با پيروزي در ايالت اينديانا، سه كرسي را از جمهوري خواهان پس گرفتند. هم چنين نماينده‌ي كنوني جمهوري خواه در ايالت كنتاكي از سمت خود كنار رفت.
جمهوري خواهان هم چنين در ايالت‌هاي نيوهمپشاير، كاروليناي شمالي و اوهايو شكست خوردند و كرت ولدون، نماينده جمهوري خواه مجلس نمايندگان و يك جمهوري خواه ديگر در ايالت پنسيلوانيا از سمت‌هايشان كنار زده شدند.
دموكرات‌ها هم چنين سه كرسي از شش كرسي لازم براي تصاحب كنترل سنا را به دست آوردند و پيش بيني مي‌شود باب كيسي دموكرات، سناتور ريك سانتورم جمهوري خواه در ايالت پنسيلوانيا را شكست دهد.
همانطور كه انتظار مي‌رفت شرود براون، عضو در حال كناره‌گيري مجلس نمايندگان از اوهايو موفق شد سناتور مايك دي واين، از حزب جمهوري خواه را شكست دهد.
همچنين لينكولن چافي، سناتور جمهوري خواه ايالت رود آيلند به رغم مخالفت با بوش بر سر چند مورد سياست خارجي كليدي، باز هم شكست خورد.
رسانه‌هاي آمريكا گزارش دادند كه دموكرات‌ها كرسي‌هاي ايالت‌هاي نيوجرسي و مريلند را نيز از آن خود خواهند كرد.
اما دموكرات‌ها هنوز براي در دست گرفتن كنترل سنا بايد سه كرسي از چهار كرسي باقيمانده را در ايالت‌هاي ويرجينيا مونتانا، تنسي و ميسوري از آن خود كنند.
به گزارش رسانه‌ها آمريكايي‌ها هم چنين روز سه‌شنبه به انتخاب فرمانداري‌هاي ايالتي پرداختند و در اين بين دموكرات‌ها پنج فرمانداري را به خود اختصاص دادند.
اما در حاليكه آمريكايي‌ها روز سه‌شنبه به پاي صندوق‌هاي راي رفتند، مشكلات ماشين‌هاي الكترونيكي راي‌گيري در سرتاسر كشور باعث شد كه مقامات در برخي ايالت‌ها زمان راي‌گيري را تمديد كنند.
همچنين دو طرف رقيب در انتخابات يكديگر را به تقلب متهم كردند.
نتايج نظرسنجي‌هاي پس از انتخابت كه از سوي شبكه‌ي اي بي سي برگزار شد، نشان داد از هر 10 راي دهنده‌ي آمريكايي، شش تن مخالف عملكرد بوش هستند. هم چنين از هر 10 راي دهنده شش تن مخالف جنگ در عراق هستند.
نتايج نظرسنجي شبكه سي بي اس حاكي از اين بود كه 57 درصد راي دهندگان مخالف جنگ عراق هستند. اما نظرسنجي پس از انتخابات از سوي شبكه‌ي خبري سي ان ان نشان داد 41 درصد فساد را يكي از دلايل اصلي براي انتخاب نكردن جمهوري خواهان دانستند و بقيه پاسخ‌گويان تروريسم و جنگ عراق را دليل انتخاب نكردن جمهوري خواهان عنوان كردند.
هوارد دين، رييس كميته‌ي ملي دموكراتيك، در گفتگو با سي ان ان حضور گسترده‌ي مردم را به نفع حزب خود اعلام كرد.
وي گفت: حضور تمام مردم در انتخابات واقعا براي كشور خوب است و ما را خوشبين مي‌كند زيرا ما مي‌دانيم كه مردم خواستار تغيير هستند و به نظر مي‌رسد امشب در حال انجام اين تغيير هستند. اما به رغم اين پيروزي كن مهلمن، رييس كميته‌ي ملي جمهوري خواهان به شبكه سي ان ان گفت: فكر مي‌كنم ما كنترل سنا را حفظ خواهيم كرد.
سناتور جوزف ليبرمن، كانديداي دموكرات‌ها براي سمت معاونت رياست جمهوري در سال 2000 پس از اينكه در انتخابات مقدماتي حزب دموكرات شكست خورد، به عنوان كانديداي مستقل در انتخابات روز گذشته حاضر شد و كرسي خود در ايالت كنتيكات را حفظ كرد.
همچنين سناتورهاي دموكرات ديانا فين اشتين از كاليفورنيا، ماريا كنت ول از واشنگتن و دبي استنو از ميشيگان، مجددا انتخاب شدند.
دموكرات‌ها بعلاوه كرسي‌هاي خود در ويسكانسين، داكوتاي شمالي، نيومكزيكو، ميشيگيان، نبراسكا، ويرجينياي غربي، ماساچوست، فلوريدا، دلاور و هاوايي را حفظ كردند.
اما به رغم اميد دموكرات‌ها به جيم پدرسون،‌ تاجر ثروتمند، جان كيل، سناتور جمهوري خواه مجددا در ايالت آريزونا انتخاب شد.
جمهوري خواهان هم چنين در ايالت‌هاي اينديانا، ماين، مي سي‌سي پي، وايومينگ، تگزاس، اوتا و نوادا مجددا انتخاب شدند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس در همين حال از پيروزي آرنولد شوارتزنگر، فرماندار كاليفورنيا در انتخابات روز سه‌شنبه خبر داد.
شوارتزنگر با پيروزي در برابر فيل آنجليدس، كانديداي دموكرات پيروز و براي دومين بار پياپي فرماندار كاليفورنيا شد.
آرنولد در سالي كه جمهوري خواهان در سرتاسر كشور دچار مشكل بودند از معرفي كردن خود به عنوان يك جمهوري خواه اجتناب و مناسبات خود با كاخ سفيد را قطع كرد.
نتايج انتخابات نشان داد كه آرنولد با كسب 63 درصد آرا به طور قاطعانه در برابر آنجليدس (33 درصد) پيروز شده است.
اما كاخ سفيد اعلام كرد، جورج بوش كه از تصاحب كنترل مجلس نمايندگان از سوي دموكرات‌ها "مايوس" شده، امروز چهارشنبه طي يك كنفرانس خبري از مخالفان خود خواهد خواست تا با وي همكاري كنند.
اين كنفرانس خبري ساعت يك بعد از ظهر به وقت آمريكا در ساختمان كاخ سفيد برگزار مي‌شود.
دن بارتلت، مشاور كاخ سفيد گفت: او (بوش) سخنان خود را با عرض تبريك به كانديداهاي پيروز آغاز خواهد كرد و خواستار يك همكاري بي‌طرفانه از سوي آنها در مورد مسايل پيش روي كشور خواهد شد. انتخابات تمام شده ولي مشكلات هنوز باقي است.
توني اسنو، سخنگوي كاخ سفيد گفت: اين نتيجه كه دموكرات‌ها كنترل مجلس نمايندگان را در دست گرفتند و چندين كرسي سنا را به خود اختصاص دادند، بر خلاف خواست ما بود.
وي افزود: اما اين پيروزي بيانگر اين نكته است، دموكرات‌ها مدت زمان زيادي را صرف انتقاد از عملكرد رييس جمهور كردند و اين پيروزي براي آنها فرصتي است تا برخيزند.
هم‌چنين به گزارش تايم، با پيروزي دموكرات‌ها در مجلس نمايندگان، نانسي پلوسي به عنوان اولين زن، رياست مجلس نمايندگان را برعهده مي‌گيرد.
منبع: ايسنا

Tuesday, November 07, 2006

تحليل دلايل شكست اصلاح طلبان توسط دكتر زيبا كلام

صادق زيباكلام»، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران، عدم رهبري جريان اصلاحات، نداشتن برنامه، عدم همياري با مراجع و ‌‏تخريب هاشمي‌‏رفسنجاني را از جمله كاستي‌‏هاي و اشتباهات اصلاح‌‏طلبان در دوران هشت سال حاكميت‌‏شان دانست. «صادق زيباكلام» در نهمين جلسه آسيب‌‏شناسي اصلاحات كه در محل دفتر حزب اعتماد ملي برگزار شد، در بيان آسيب‌‏هاي اصلاحات و اشكالات آن، گفت: «برخي از چهره‌‏ها در اصلاحات بودند كه صحبت‌‏ها و اظهاراتي داشتند كه با سابقه گذشته‌‏شان جور نبود. مي‌‏خواهم بدانم كروبي از كي طرفدار آزادي انديشه و بيان شد. خوئيني‌‏ها كه در دهه 60 قاضي‌‏القضات بود، چه اقدامي در جهت آزادي مطبوعات داشت يا محتشمي‌‏پور كه وزير كشور بود، براي احزاب و تشكل‌‏هاي سياسي چه گامي برداشت كه امروز همه اينها خود را از سران اصلاحات مي‌‏دانند و شعار آزادي احزاب و مطبوعات و آزادي بيان مي‌‏دهند.» وي افزود: «اصلاحات به اين سوال بنيادين پاسخ نداد كه مي‌‏خواهد «طرحي نو» در اندازد يا در همان سيستم باقي بماند. در سيستم ماندن، الزامات خود را دارد. در اين سيستم، هم شوراي نگهبان هست، هم نهاد رهبري و هم مصباح‌‏يزدي.» زيباكلام گفت: «برخي از اصلاح‌‏طلبان عنوان مي‌‏كردند كه نمي‌‏گذارند ما كار كنيم. ساده‌‏ترين پاسخ به اين سوال اين است كه مگر قرار بود آنها بگذارند كه شما كار كنيد. مگر شوراي نگهبان و بسيج و سپاه از پشت كوه آمده‌‏اند. يعني آن قدر شما ساده‌‏انديش بوديد. خاتمي بايد مي‌‏دانست همان شبي كه به او گفتند: «سيد بيا نامزد شو»، اين نهادها نمي‌‏گذارند كه او كار كند.» وي با اشاره به ساير اشتباهات جريان اصلاحات، گفت: «يكي از اشتباهات فاحش اين جريان آن بود كه رهبري اصلاح‌‏طلب كاري نكرد كه در مقابل رهبري قرار نگيرد و ايشان جلوي اين جريان موضع نگيرند. مثلا اولين لايحه‌‏اي كه به مجلس ششم رفت و در صحن علني مطرح شد، بحث اصلاح قانون مطبوعات بود و داستان آن از اين قرار بود كه مرتضوي به راحتي آب خوردن نتواند روزنامه‌‏ها را ببندد. رهبري پيغام داد كه «اگر اين لايحه را در صحن علني ببريد، من موضع‌‏گيري خواهم كرد» و اشتباه فاحش اصلاح‌‏طلبان آن بود كه در مقابل اين پيغام رهبري ايستادند و گفتند: ما وظيفه داريم كه از حقوق ملت دفاع كنيم.» اين استاد دانشگاه ادامه داد: «وقتي اين لايحه تصويب شد، قبل از آنكه به نظر شوراي نگهبان برسد، رهبري نامه داد و آنجا بود كه جريان اصلاحات نشان داد تا چقدر بي‌‏مايه است و مدام مي‌‏گفت حالا بايد چه خاكي بر سرم كنم!» زيباكلام، اشتباه فاحش ديگر اصلاح‌‏طلبان را عدم همياري با علماء و مراجع دانست و گفت: «كساني در حوزه بودند كه دل خوشي از حكومت نداشتند. اصلاح‌‏طلبان بايد به آنان ثابت مي‌‏كردند كه ما بچه مسلمان هستيم و خطري براي اسلام و فقه نيستيم ولي خود آنان گفتند: اگر فلان آيت‌‏الله با ما مشكل دارد، ما چه كار كنيم.» وي در توضيح اشتباه بعدي اصلاح‌‏طلبان تصريح كرد: «اصلاح‌‏طلبان زود هاشمي‌‏رفسنجاني را از دست دادند. من در اين باره تعبيري به كار بردم كه هاشمي‌‏رفسنجاني و عقبه‌‏اش براي دوم خرداد به مثابه پلي بود كه قطار دوم خرداد از آن به سلامتي و مباركي گذشت. درست وقتي آخرين واگن رد شد، شيرپاك‌‏خورده‌‏هايي مثل «اكبر گنجي» و «عباس عبدي» پنجره را گشودند و يك نارنجك انداختند روي پل. همه بحث من با آنها، آن روزها اين بود كه از زدن هاشمي‌‏رفسنجاني چه گيرمان مي‌‏آيد؟ من آن موقع نگاه عملي و كاسب‌‏كارانه به سياست داشتم، از اين رو مطرح مي‌‏كردم هدف ما از تخريب هاشمي‌‏رفسنجاني چيست؟ ما ضعيف‌‏تر از آن هستيم كه هاشمي‌‏رفسنجاني را نداشته باشيم.» زيباكلام افزود: «اصرار دوستان بر تخريب هاشمي‌‏رفسنجاني بر دو عامل استوار بود؛ يكي آنكه از زرق و برق زدن هاشمي‌‏رفسنجاني براي ارتقاي خودشان استفاده كردند و برخي ديگر مي‌‏خواستند از هاشمي‌‏رفسنجاني انتقام بگيرند كه اين يك مساله شخصي بود و بيشتر از اين نمي‌‏توانم توضيح دهم. چون هر جور حساب كنيد، تخريب هاشمي‌‏رفسنجاني به نفع دوم خرداد نبود. من به آن دسته از كساني كه درپي تخريب او بودند، مي‌‏گفتم چون جريان مقابل خيلي نيرومند است و شما در ابتداي راه هستيد، حداقل بگذاريد پنج سال ديگر هاشمي‌‏رفسنجاني را تخريب كنيد.» اين استاد دانشگاه با مروري بر تاريخ يكصد ساله اخير ايران، گفت: «ما در اين يكصد سال اخير دوم خرداد زياد داشتيم. به عنوان مثال 130 سال پيش ميرزا حسين‌‏خان سپهسالار، صدراعظم حكومت قاجار شد. آن زمان مشكلات زيادي براي حكومت درست شده بود. ميرزا حسين‌‏خان سپهسالار آن زمان همين حرف‌‏هاي خاتمي را مي‌‏زد. از آزادي و قانون‌‏گرايي و گفت‌‏وگو و ... سخن مي‌‏گفت. روزنامه «مريخ» و «قانون» و برخي ديگر از روزنامه‌‏ها نيز در آن زمان منتشر شد اما تفاوت ميرزا حسين‌‏خان با خاتمي آن بود كه ميرزاحسين خان سپهسالار دو سه سال بيشتر از اين حرف‌‏ها نزد و خاتمي هشت سال.» زيباكلام تصريح كرد: «ناصرالدين شاه وقتي حكم عزل ميرزاحسين‌‏خان سپهسالار را صادر مي‌‏كرد، تصريح كرد كه جان تو در امان است. قبل از آن، وقتي ميرزا حسين خان سپهسالار در اوج بود، مرحوم «حاج ملاعلي كني» كه مجتهد پايتخت بود، يك نامه به ناصرالدين شاه نوشت كه ميرزاحسين خان اين بساطي كه راه انداخته است، دودمان تو را به باد مي‌‏دهد اما كاري به كار ما نمي‌‏تواند داشته باشد و ما بيدي نيستيم كه با اين بادها بلرزيم.» زيباكلام گفت: «اين زيباترين و درست‌‏ترين تعبيري است كه مي‌‏توان راجع به اصلاح‌‏طلبان و دوم خرداد داشت و آن اينكه ما خودمان را گُم كرديم و محتشمي‌‏پور و حجاريان و خاتمي و كروبي باورشان شد كه بر اثر حرف‌‏ها و توانايي‌‏ها به پيروزي در دوم خرداد رسيدند. همان طور كه ميرزاحسين خان سپهسالار و وزرايش خود را گُم كردند و امثال ملاعلي كني را نديدند.» اين استاد دانشگاه در توضيح تعبير «گُم‌‏كردن خودمان»، گفت: «سال 75 كه هنوز بحث انتخابات مجلس پنجم مطرح بود، بحث رياست‌‏جمهوري به تدريج جدي شد و طبق معمول جناح چپ رفت سراغ «ميرحسين موسوي» و گفتند سيد اين دفعه وارد ميدان شو. يعني همان داستان هميشگي كه هر موقع انتخابات، اول بروند سراغ ميرحسين و او نيز با تبختر بگويد نه ديگر فايده‌‏اي ندارد و نمي‌‏شود كار كرد. بعد از آن رفتند سراغ چهره دوم يعني «سيدمحمد موسوي‌‏خوئيني‌‏ها» و ايشان هم گفت حساسيت روي من زياد است و بعد از مدتي دوستان اصلاح‌‏طلب سراغ «سيدعلي‌‏اكبر محتشمي‌‏پور» رفتند و گفتند تو بيا، كه او هم گفت مصلحت نيست.» وي با مرور وقايع منجرشده به قبولي نامزدي خاتمي، گفت: «بعد از اين اتفاقات بود كه گزينه خاتمي مطرح شد و وقتي دوستان سراغ ايشان رفته بودند، ايشان در ابتدا قبول نكرده بودند اما هر قدر اصرار دوستان بيشتر مي‌‏شد، مواضع ايشان نرم‌‏تر مي‌‏شد. در مجموع تحليل ما اين بود كه هركس بيايد در مقابل ناطق‌‏نوري رأي چنداني نخواهد آورد، چراكه مي‌‏گفتيم ناطق رأي بين 12 تا 13 ميليون دارد و نامزد چپ رأي بين 2 تا 4 ميليون و اگر تمامي كُردها و بي‌‏حجاب‌‏ها و توده‌‏اي‌‏ها را هم به آن اضافه مي‌‏كرديد، در نهايت مي‌‏شد پنج ميليون. دو سه ميليون هم براي بدل‌‏كاراني كه هميشه حضور داشتند، مثل توكلي و جاسبي و ....» وي با اشاره به دلايل حضور اصلاح‌‏طلبان در انتخابات دوم خرداد، گفت: «ما به دو دليل معتقد بوديم بايد حتما يك نامزد معرفي كنيم، هر چند تحليل‌‏مان اين بود كه رأي نخواهيم آورد. در كوتاه‌‏مدت معتقد بوديم وقتي نامزدي را معرفي كنيم، به اعتبار آن مي‌‏توانيم عقده‌‏ گشايي كنيم چرا كه به هر حال انتخابات يك فضاي بازي را ايجاد مي‌‏كند. در بلندمدت نيز تحليل ما اين بود كه پنج ميليون رأي باعث مي‌‏شود ما در گوشه رانده نشويم و به هر حال خود را به عنوان يك قدرت معرفي كنيم و براي خود مشروعيت ايجاد كنيم.» وي افزود: «در مقابل ناطق نوري پيشاپيش تمام وزرا و حتي سفرايش را هم انتخاب كرده بود و در همين اوقات بود كه خاتمي نيز به تدريج كانديداتوري را پذيرفت. در ابتدا رفتند با رهبري صحبت كردند. ايشان گفت نظر خاصي ندارم و بعد با هاشمي‌‏رفسنجاني صحبت كردند. ايشان بسيار هم تشويق كردند. به علاوه تقريبا هاشمي‌‏رفسنجاني و تمام عقبه او به طور غيرمستقيم از خاتمي حمايت كردند و در عمل هم همين اتفاق افتاد. عمده‌‏ترين حمايت به لحاظ اجرايي از طرف كارگزاران صورت گرفت.» زيباكلام، بهاي حمايت كارگزاران از خاتمي را زندان رفتن كرباسچي دانست و گفت: «اين اتفاق حاصل حمايت‌‏هاي كارگزاران از خاتمي در زمان انتخابات دوم خرداد بود. تمامي صحبت‌‏ها در آن زمان كلي بود. مجموع اتفاقات باعث شد كه موجي بعد از عيد 76 به وجود آيد، چرا كه تا ارديبهشت 75 نيز تصورات قبلي را داشتيم و روي رأي پنج ميليون حساب مي‌‏كرديم ولي بعد از تعطيلات كه دانشجويان برگشتند، فهميديم قضيه جدي‌‏تر از آن چيزي است كه فكر مي‌‏كرديم و هر كس از حمايت‌‏هاي اقشار و صنوف مختلف از خاتمي در شهر خودش مي‌‏گفت. اما جناح راست در مقابل فكر مي‌‏كرد مجموعه اينها نهايت يكي دو ميليون رأي به رأي‌‏هاي خاتمي اضافه مي‌‏كند و در مجموع خاتمي در دوم خرداد 76، رييس‌‏جمهوري ايران شد.» زيباكلام، مشكل جنبش اصلاحات را از همان آغاز دانست و گفت: «ما هيچ برنامه و استراتژي مشخصي نداشتيم، ضمن آنكه خودمان را جدي گرفتيم. مثلا حجاريان فكر مي‌‏كرد به خاطر حرف‌‏هايي كه به خاتمي گفته است در تلويزيون بگو، رأي آورده است. افخمي فكر مي‌‏كرد عكسي كه از خاتمي گرفته است، باعث رأي بيشتر او شده است. تاج‌‏زاده و ساير بزرگان اصلاحات نيز به همين ترتيب، ولي در واقع توجه نداشتيم كه خاتمي به دليل مقابله با ناطق رأي آورد. چون ناطق شده بود نامزد حاكميت و خاتمي شده بود نامزدي كه از بيرون آمده است. در واقع اگر جاي خاتمي، «تير چراغ برق» هم بود، 20 ميليون رأي مي‌‏آورد. تنها كافي بود او در مقابل ناطق باشد.» وي با اشاره به عدم ارائه يك برنامه مدون از طرف اصلاح‌‏طلبان، گفت: «اگر همان ابتدا شما از خاتمي مي‌‏پرسيديد براي قوه قضاييه، صنعت، كشاورزي، تجارت جهاني و اقليت چه برنامه‌‏اي داريد، هيچ پاسخي نداشت و يك مشت كلي‌‏گويي و حرف‌‏هاي قشنگ ارايه مي‌‏كرد. مثلاً اگر مي‌‏پرسيديد كه براي كُردها كه در استان كردستان رأي‌‏شان از يزد هم بيشتر بود، چه برنامه‌‏اي داريد و آنها از شما انتظار دارند، مي‌‏گفت كه كُردها شريف هستند و من كوچك كردها هستم. اما اينها را بايد بگذاريد كنار و خواسته مشخص آنها را بدانيد. چون آنها نيز دقيقا به همين دليل به خاتمي رأي داده بودند، يعني آنها توقع داشتند.» زيباكلام با ابراز تأسف تأكيدكرد: «اين كلي‌‏گويي‌‏ها تا سال 84 نيز ادامه يافت و مدام مي‌‏گفتيم جناح راست نمي‌‏گذارد ما كار كنيم، اما بايد توجه داشت كه آن چند ماه اوليه بسيار مهم بود و تمامي امكانات براي اصلاح‌‏طلبان نيز فراهم بود زيرا مشتي كه جناح راست خورده بود، آن قدر قوي بود كه گيج شده بود. اما به دليل نداشتن برنامه، اصلاح‌‏طلبان تمام سال 76 و 77 را از دست دادند و بعد از انتخابات مجلس ششم بود كه جناح راست توانست به نحوي بلند شود.» وي در پاسخ به پرسشي كه «18 تير را مقطع احياي دوباره جناح راست دانست»، گفت: «خيلي نبايد به 18 تير بها دهيم. 18 تير مقابله و رو كم‌‏كني دو جوان بود. «فرهاد نظري و دفتر تحكيم وحدت.» اين استاد دانشگاه افزود: «هر چقدر جلوتر رفتيم، جناح راست بيشتر به اين پوكي پي برد و خودش را نشان داد و فهميد كه در مقابل، خبري نيست و تمام نيروهاي نظامي و امنيتي و صدا و سيما و مراكز قدرت را در دست دارند و اصلاح‌‏طلبان نيز در خواب خرگوشي هستند.» وي در پاسخ به پرسشي مبني بر حضور شخصي چون هاشمي‌‏رفسنجاني در دايره اصلاح‌‏طلبان، گفت: «من نمي‌‏گويم سابقه هاشمي‏رفسنجاني بهتر از كروبي و محتشمي‌‏پور است، اما هاشمي‌‏رفسنجاني يك تفاوت بزرگ با آنان دارد و آن اينكه او هيچ موقع نمي‏گويد دموكراسي و حقوق بشر و توسعه سياسي مشكل اصلاحات بوده است، اگر از هاشمي‌‏رفسنجاني مشكل اصلاحات را بپرسيد، هنوز هم مي‌‏گويد چون فرودگاه و سد و جاده ساخته نشد، اصلاحات شكست خورد
برداشته شده از كلوپ يار دبستاني

عکس بسیار جالب از وزیر دادگستری در مراسم استقبال از لوکاشنکو


http://sharifnews.com

منبع: سايت شريف نيوز

آزمایش موشکهای دوربرد خریداری شده با پول نفت


رزمایش پیامبر اعظم

Wednesday, November 01, 2006

کمپين قانون بي سنگسار



این دادخواست فرستاده می شود به: رييس قوه قضاييه و رييس مجلس شوراي اسلامي
موضوع دادخواست:دادخواست براي حذف مجازات سنگسار از قوانين ايران
متن دادخواست:
به: رياست محترم قوه قضائيه آيت الله محمد هاشمي شاهرودي رونوشت: رياست محترم مجلس شوراي اسلامي آفاي غلامعلي حداد عادل

مجازات سنگسار در دنياي امروز آنچنان غير انساني و غير قابل پذيرش است که
حتي حکومتگران نيز از افشاي آن شرمگين بوده و اجراي آن را در ايران تکذيب مي کنند. با اين همه، اين مجازات همچنان بخشي از قوانين کيفري ايران را به خود اختصاص داده و اجراي آن بي هيچ تضمين جدي همواره در معرض بروز قرار دارد.ما امضا کنندگان زير به شدت نگران اجراي حکم سنگسار به عنوان يک مجازات در نظام حقوقي ايران هستيم. با اينکه مقامات قضايي دستور توقف سنگسار را در بهمن ماه 1381 صادر کردند؛ اما اجراي سنگسار متوقف نشده است. در ارديبهشت ماه 1385 يک زن و يک مرد به نام هاي محبوبه . م و عباس . ح در مشهد سنگسار شده اند.پيش از سنگسار با اين محکومان همچون مردگان رفتار شد؛ بدنهايشان در مرده شويخانه بر اساس موازين اسلامي غسل داده شد و سپس در کفن پيچانده شدند. محبوبه تا شانه، و عباس تا کمر، در خاک دفن شدند. اين دو سپس از سوي جمعيتي که براي کشتن تدريجي آنان داوطلب شده بودند، هدف پرتاب سنگ قرار گرفتند در حالي که حتي خبر سنگسار آنان در رسانه هاي داخلي با عنوان اعدام منتشر شد.
در حال حاضر، جدا از اين دو مورد که حکم آنها به اجرا درآمد، دستکم 11 نفر ديگر، از جمله نه زن به اسامي زير در فهرست محکومان سنگسار قرار دارند که وضعيت آنها بسيار نگران کننده است. همچنين ممکن است موارد ديگري از محکومان به حکم سنگسار در ديگر زندانهاي کشور باشد که ما از آنها بي خبريم:
1.پريسا الف. ( زندان عادل آباد، شيراز)2.کبري، ن. (زندان تبريز، تبريز)3.خيريه، و. (زندان سپيدار، اهواز)4.ايران، الف. (زندان سپيدار، اهواز)5.ملک (شمامه) قرباني ( زندان اروميه، اروميه)6.حاجيه اسماعيل وند ( زندان جلفا، جلفا) 7.صغري مولايي (زندان ورامين، ورامين)8. اشرف کلهري (زندان اوين، تهران)9. فاطمه، ؟، (يکي از زندانهاي استان تهران)10. زهرا رضايي (زندان رجايي شهر، کرج)و دو مرد:1.عبدالله فريور (زندان ساري، ساري)2.نجف الف. (زندان عادل آباد، شيراز)
بر اساس ماده 6 کنوانسيون بين المللي حقوق سياسي و مدني که در سال 1975 به امضا و تصويب ايران رسيد، "در کشورهايي که مجازات اعدام لغو نشده است، حکم مرگ فقط بايد براي جدي‌ترين جنايات صادر شود." ماده 7 همان کنوانسيون مي گويد :" هيچکس نبايد در معرض شکنجه يا رفتار تحقيرآميز و مجازات غير انساني و ترذيلي قرار گيرد. درحالي که قانون مجازات اسلامي ايران به قاضي اين اختيار را مي دهد در صورتي که مايل باشد، حتي با وجود کافي نبودن شواهد و مدارک، متهم را مجرم اعلام کرده و او را به سنگسار محکوم کند. ماده 105 قانون مجازات اسلامي ايران اين اختيار را به قاضي مي‌دهد که در صورتي که شواهد و مدارک لازم براي اثبات "زنا" وجود ندارد، با "علم" خويش متهم را محکوم نمايد و به بيان ديگر، حکم سليقه اي صادر کند.
ما امضا کنندگان زير ضمن تاکيد بر لزوم تغيير تمام قوانين خلاف حقوق بشر و تبعيض آميز، براين باوريم که هيچ جرمي مستحق مجازات سنگسار نيست و بدينوسيله لغو اين مجازات غيرانساني را خواستاريم
.

Sunday, October 29, 2006

اكبر گنجي در پارلمان اروپا


اكبر گنجي روز سه شنبه 2 آبان در پارلمان اروپا حاضر شد و ضمن سخنراني و پاسخ گويي به سوالات نمايندگان در ديدارهايي با رييس احزاب ليبرال و با خانم آنگليكا بير رئيس كميته حقوق بشر پارلمان اروپا و با نمایندگان احزاب سبز پارلمان اروپا ازنقض حقوق بشر در ايران و ازجنبش دموکراسی خواهی ايران سخن گفت و پيشنهاداتي را جهت كمك به جنبش دمكراسي خواهي ايران و جهت مبارزه با بنيادگرايي در ايران و منطقه ارائه داد.وي از بيم خود مبني بر اينكه حقوق بشر در ايران فداي تواقات با دولت ايران در مساله انرزي هسته اي شود سخن گفت و به دولتهاي غربي هشدار داد كه مردم ايران چنين چيزي را هرگز فراموش نميكنند و از نمايندگان اروپا خواست تا دولتهايشان را وادار كنند مسائل حقوق بشر را در سرلوحه مذاكرات با دولت ايران قرار دهند
.وي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به مسدود شدن راه‌هاى اطلاع رسانى مردم توسط رژيم خواستار شكسته شدن هژموني رسانه اي جمهوری اسلامی شد و گفت جنبش ايران نياز به رسانه ای مستقل دارد تا بتواند صداي خود را به گوش مردم در سراسر جهان برساند.يكي از نمايندگان اروپا در اين ديدار از احتمل برخورد جمهوري اسلامس با اكبر گنجي پس از بازگشت به ايران سخن گفته و به جمهوري اسلامي هشدار داد كه در اين صورت پارلمان اروپا واكنش شديدي خواهد داشتدر ابتداي ورود اكبر گنجي رئيس پارلمان سخنان خود را قطع كرد و ورود اكبر گنجي را اعلام نمود كه با تشويق نمايندگان همراه شد و در انتها نمايندگان اروپاقول همكاري و كمك به جنبش دمكراسي خواهي ايران رادادند.متن كامل سخنراني گنجي و مصاحبه ها و اطلاعات مربوط را در سايت حماسه گنجي ببينيد.

Monday, October 23, 2006

احمدي نژاد:غربي ها مي‌ترسند كه جمعيت ما زياد شود و ما بر آنها غلبه كنيم



محمود احمدي‌نژاد ديروز در نشست مشترك دولت و مجلس گفت: "من با اينكه مي‌گويند دو بچه كافي است، مخالف هستم." نمايندگان مجلس هفتم در حالي شنونده اين سخنان بودند که در قالب چهارمين نشست مشترك دو قوه، افطار را ميهمان دولت بودند.

به گزارش ايسنا، رييس جمهور در بخشي از سخنان خود در اين نشست، با بيان اينكه از حضور زنان در صحنه اجتماع استقبال مي‌كند گفت:" فقط يك نگراني دارم و آن اين است كه اين حضور باعث شود از ماموريت اصلي خود يعني تربيت نسل‌هاي آينده دور شوند.‌"
وي افزود: "در حال حاضر آقايان و خانم‌ها موظفند روزانه 8 ساعت كار كنند، ولي من در اينجا اعلام مي‌كنم كه دولت اين آمادگي را دارد كه طبق لايحه‌اي اين زمينه را فراهم كند كه ساعت كار زنان متاهل نسبت به تعداد فرزنداني كه دارند كاسته شود تا آنها بهتر بتوانند به مسووليت اصلي‌شان عمل كنند... من نمي‌گويم خانم‌ها كار نكنند، بلكه معتقدم آنها بايد در صحنه حضوري فعال داشته باشند." ‌
احمدي‌نژاد در بخش ديگري از اظهارات خود آورد: "اينكه مي‌گويند دو بچه كافي است، من با اين امر مخالف هستم. كشور ما داراي ظرفيت‌هاي فراواني است. ظرفيت دارد كه فرزندان زيادي در آن رشد پيدا كنند، حتي ظرفيت حضور 120 ميليون نفر را نيز داراست." ‌ وي تاکيد کرد: "اين غربي‌ها خود دچار مشكل هستند و چون رشد جمعيت‌شان منفي است، از اين امر نگران هستند و مي‌ترسند كه جمعيت ما زياد شود و ما بر آنها غلبه كنيم، به همين خاطر مشكل خودشان را به ديگر كشورها صادر مي‌كنند
."
منبع: روز آنلاين

هومن كاظميان:حتي نمي دانم از سوي چه نهادي تحت تعقيب قرار دارم.


"هومن كاظميان، دانشجوي دانشگاه تهران و عضو دفتر تحكيم وحدت بازداشت شد". اين خبري بود كه چند روز در محافل دانشجويي تهران پيچيد، اما پي گيري هاي خبرنگار "روز" حاكي از اين است كه كاظميان بازداشت نشده، بلكه به علت آنچه "تهديد و تعقيب" عده اي ناشناس نام نهاده، خود را مخفي كرده است.
وي در اين مورد در گفت و گو با خبرنگار "روز" گفت: "صبح سه شنبه هفته قبل بعد از تماسهاي مكرري كه چند روز ادامه داشت عده اي به خانه ام ريختند و چون در را باز نكردم از ديوار بالا رفته و داخل حياط آمدند اما موفق نشدند در ورودي ساختمان را باز كنند. من در داخل بودم اما آنها پس از آمدن به حياط فكر كردند كسي در خانه نيست، به همين علت بيرون رفتند
."
وي در ادامه افزود: "بعد هم بيرون خانه اتومبيلي با دو نفر بصورت نامحسوس نگهباني مي دادند و خانه ام تا 24 ساعت در حالي كه من از پنجره آنها را مي ديدم تحت نظر بود."
هومن كاظميان اضافه كرد: "من نمي توانستم در داخل خانه كاري انجام بدهم. مي ترسيدم متوجه حضور من شوند. امكان تلفن زدن و چراغ روشن كردن و نيز بازو بسته كردن در را نداشتم.از پشت برخي از حرفهاي آنها به گوش مي رسيد. در همان ابتدا كه در حياط بودند متوجه شدم كه تلفن و موبايل من تحت كنترل است. به همين علت سيم كارت موبايل را به سرعت دور انداختم."
اين دانشجوي دفتر تحكيم وحدت در ادامه گفت: "صبح روز بعد وقتي باران شديد مي باريد و به نظر مي رسيد كه مراقبان خانه هم رفته اند، از خانه بيرون و نزد دوستانم رفتم اما به محض جدا شدن از دوستانم يك پژوي 405 يشمي رنگ كه تعقيب مان مي كردبه طرف من آمد. من هم به سرعت مسيرم را عوض كردم و به كوچه اي رفتم و به سرعت متواري شدم. در راه دو بار چنين مساله اي رخ داد و من متوجه شدم كه مرا تعقيب مي كنند."
اين دانشجو افزود: "در مقابل خانه مادرم هم آنها به شكل كاملا آشكاري حضور داشتند و معلوم بود قصد بردن من را دارند، اما البته به صورت غير رسمي."
وي در ادامه در خصوص اتهامي كه متوجه اوست گفت: "اصلا من از اتهامي خبر ندارم و علت مخفي شدنم هم اين است كه نمي دانم اينها کيستند که به طور غير رسمي دنبال من هستند. اين مساله شك من را برانگيخته است."
وي افزود:" حتي نمي دانم از سوي چه نهادي تحت تعقيب قرار دارم. البته به نظر خودم نمي توانند از سوي وزارت اطلاعات باشند چون ماموران وزارت اطلاعات هم اين گونه عمل نمي كنند و هم اينكه تجربه هاي قبلي ثابت كرده كه اطلاعاتي ها با قدرت عمل مي كنند و خود را محق جلوه مي دهند."
وي در انتها ضمن تاكيد بر اينكه تلفن بستگان و دوستان نزديكم تحت كنترل است گفت: "تهديدي هاي تلفني آنها هم از چند روز قبل تر با تلفني بود كه شماره نمي انداخت و من نمي دانم از كجا و كدام منطقه تماس گرفته اند
."
منبع: روزآنلاين

Thursday, October 19, 2006

رييس اداره ايدز وزارت بهداشت اعلام كرد:70 هزار ايراني آلوده به ايدز


به نوشته جوان، رييس اداره ايدز وزارت بهداشت اعلام كرد: براساس آخرين آمار موجود تعداد افرادي كه تا اول مهرماه امسال در كشور به ويروس ايدز مبتلا شده و شناسايي شده‌اند 13 هزار و 702 نفر هستند كه البته همچنان تخمين زده مي‌شود حدود 70 هزار نفر در ايران ناقل اين بيماري باشند. عباس صداقت افزود: براساس آخرين آمار موجود از سال 65 تا اول مهر ماه امسال 13 هزار و 702 فرد آلوده به ويروس HIV در كشور شناسايي شده‌اند كه از اين تعداد 1709 نفر تاكنون جان خود را از دست داده‌اند و 826 نفر وارد فاز بيماري شده‌اند بقيه نيز در دوره كمون هستند و هنوز علايم بيماري در آنها ظهور نكرده است اما ناقل بيماري ايدز هستند. وي ادامه داد: 5/94 درصد بيماران شناسايي شده تاكنون مرد هستند و 5/5 درصد بقيه زن هستن

Tuesday, October 17, 2006

تحريم ايران

به نظر فرانك­والتر اشتاين ماير، وزير امو خارجه آلمان فدرال شوراى امنيت سازمان ملل متحد با اقدامات تحريمى عليه جمهورى اسلامى ايران موافقت خواهد كرد. وى امروز در نشست وزراى خارجه كشور هاى عضو اتحاديه اروپا در لوكزامبرگ اظهار داشت: به نظر من مذاكره در شوار ى امنيت سازمان ملل متحد در مورد برنامه اتمى ايران آغاز مى شود كه احتمالاً همرا ه با قطعنامه و تلاش براى در نظر گرفتن مجازات عليه ايران خواهد بود. اشتاين ماير در عين حال تاكيد كرد: پيشنهاد مذاكره با ايران همچنان به قوت خود باقى است.

از سوى ديگر خاوير سولانا، مسئول سياست خارجى اتحاديه اروپا ضمن اعلام آمادگى كشور هاى غربى براى مذاكره در مورد برنامه اتمى ايران، ياد آور شد: شرايط براى از آغاز مذاكرات جديد با ايران تغير نكرده است

يک حمله سريع به 1500 نقطه

ژنرال ارشد آمريکايي مکنزي درمصاحبه اي با روزنامه اسراييلي يديعوت احرونوت با سخن ازگزينه حمله نظامي اعلام کرده است که چنين حمله اي بايد به هزار وپانصد هدف، آن هم درزماني بين 24 تا 36 ساعت انجام شود، تا نيروهاي هوايي ايران نتواند راهي براي کنترل خليج فارس پيدا کنند. ژنرال "مکنزي" که در حال حاضر مفسر نظامى شبكه "فوكس" است در مصاحبه‌ با روزنامه اسرائيلى گفته که اگر تلاش‌هاى ديپلماتيك به نتيجه نرسد، در طى مدتى كمتر از يك سال يعنى در پائيز 2007، حمله نظامى به ايران لازم است. وى در ادامه افزوده: تلاش نيروهاى هوايى بايد كه با فعاليت‌هاى اطلاعاتى و مخفى در جهت براندازى نظام ايران همسو باشد.
مکنزي همچنين گفته است که "حمله نظامى به ايران شامل حمله هوايى گسترده با حدود 60 هواپيماى سريع از نوع اف 177 خواهد بود. موج دوم از حمله نظامى به ايران بعد از انهدام نيروى هوايى اين کشور شامل 400 هواپيماى هجومى غير سريع است كه در اين حمله، بمب افكن هاى بى 1 و بى 52 و هواپيماهاى اف 15 و اف 16 و تورنادو و اف 18 شركت خواهند كرد. 150 هواپيماى سوخت رسانى و هواپيماهاى ديگر در اين حمله كمك خواهند كرد. هزاران هواپيماى تجسسى نيز جهت كسب معلومات نظامى وعكس بردارى با آنها همكارى مى كنند. 500 موشك از طرف دريا به اهدافى در داخل ايران پرتاب خواهد شد واين علاوه بر نيروى ساحلى آمريكاست كه بمب هاى تخريب زمينى به وزن 14 هزار كيلو حمل مى‌كنند. همچنين از بمب‌هايى به وزن 250 تا 500 كيلو گرم نيز استفاده خواهد شد." مکنزي پيشنهاد انجام عملياتي شبيه به آنچه باعث سقوط طالبان شد را داده است. او البته گفته است که راه حل ديپلماسى از راه حل نظامى بهتر است واگر ديپلماسي جواب ندهد، قدرت نظامى گزينه خوبى خواهد بود
منبع: روزآنلاين: برداشته شده از مقاله : هشدار متقابل فرماندهان نظامي آمريکا و ايران

Thursday, October 12, 2006

فعالان ضد جنگ عليه ماجراجويي آمريكا در مقابل پايگاه دريايي اجتماع مي‌كنند

به گزارش خبرنگار فارس در لندن، شبكه تلويزيوني ساحلي "ويوي تي وي" يكشنبه گزارش كرد، "تام پالومبو" محرك اصلي براي برگزاري اجتماع تصريح كرد، خواه اعزام كشتيها در ابعادي محدود بوده و يا آن كه در سطحي گسترده صورت بگيرد مهم اين است كه شهروندان آمريكايي اجازه ندهند اين گونه اقدامها در خفا و بدون اطلاع آنها صورت بگيرد. پالومبو افزود، تا زماني كه كنگره آمريكا در جريان قرار نگرفته و مردم اين كشور هنوز هيچ ارزيابي از دلايل اعزام ناوهاي جنگي امريكايي ندارند نبايد اجازه داده شود اين كشتيها حركت كنند. به گفته اين فعال مدني ناو جنگي آيزنهاور بر اساس برنامه هاي اعلام شده قبلي بنا نبود زودتر از يك يا دو ماه آينده به آبهاي بين المللي اعزام شود زيرا ناو هواپيمابر "اينترپرايز" در ماه مه (ارديبهشت) آبهاي آمريكا را ترك كرد و در پايان ماموريت شش ماهه اش قرار بود ايزنهاور جايگزين آن شود كه به اين ترتيب زمان حركت اين ناو مي بايست بعد از نوامبر باشد. شبكه تلويزيوني پس از تحليل گزارشهاي رسانه اي كه حاكي از فرمان اعزام ناو آيزنهاور به سمت درياي عرب و حاشيه خليج فارس مي باشد عنوان كرد، دقيقا معلوم نيست چه خبر است ولي آنچه كه تاييد شده اين است كه حداقل يك كشتي قرار است به آبهاي بين المللي اعزام شود. بر اساس اين گزارش و به نقل از يك مطلع نيروي دريايي آمريكا، كه از وي نام برده نشده، به پايگاه دريايي دستور داده شده است تا در آماده باش براي اعزام يكي از ناوها، كه از آن هم نام برده نشده است، باشد. اين شبكه اضافه كرد، از سوي ديگر گزارشهاي ديگري حاكي از بررسي طرحهاي نظامي در رابطه با ايران مي باشند و معلوم نيست كه اعزام كشتيها با اين مساله ارتباط داشته باشند ولي فعالان ضد جنگ عنوان مي كنند اين دو فعاليت كاخ سفيد با هم مرتبط هستند. پرفسور "پل راجرز" تحليلگر امور دفاعي در انگليس جمعه نوشت، جمهوريخواهان آمريكا با هدف كسب پيروزي در انتخابات مجلسهاي آمريكا در ماه نوامبر در صدد ايجاد بحراني مصنوعي در رابطه با ايران و از طريق اعزام ناوهاي جنگي به اطراف آبهاي ايران هستند. وي استدلال كرد جمهوريخواهان قصد دارند به اين طريق به افكار عمومي امريكا نشان دهند خطري بالقوه از جانب ايران وجود دارد و تلويحا به راي دهندگان تلقين كنند انتخاب جمهوريخواهان براي رفع اين تهديد مناسبتر است. راجرز نوشت جمهوري خواهان در حال حاضر اعتقادي به درگيري با ايران ندارند ولي باور دارند پس از كسب پيروزي در انتخابات و بهره برداري تبليغاتي از اين اقدام خود قادرند با خارج كردن ناوها از منطقه سر و صداها را مهار كرده و اوضاع را به وضعيت سابق بازگردانند.
منبع: خبرگزاري فارس

گزارش فيگارو از: تاثيرکاهش قيمت نفت بر ايران



کاهش 23 درصدي قيمت طلاي سياه مطمئناً سياست رييس جمهور احمدي نژاد را تهديد خواهد کرد. او در زمان تبليغات انتخاباتي خود در بهار 2005 از "آوردن پول نفت به سفره هاي مردم" سخن مي گفت.كاهش 23 درصدي قيمت طلاي سياه مطمئناً سياست رييس جمهور احمدي نژاد را تهديد خواهد کرد او در زمان تبليغات انتخاباتي خود در بهار 2005 از "آوردن پول نفت به سفره هاي مردم" سخن مي گفت.
او به قول خود نيز وفادار ماند: رييس جمهور اسلامي- مردمي ايران با لباس هاي همه منظوره خود، از زمان رسيدن به اين منصب در ژوئن 2005 همواره از درآمدهاي ناشي از فروش نفت سياه استفاده کرده و کمک هاي اجتماعي بسياري را باعث شده، ولي براساس نگراني هاي اقتصاددانان ايراني، هيچ گونه توجهي به کاهش احتمالي قيمت نفت مبذول نداشته است.
سعيد ليلاز، تحليلگر در اين خصوص مي گويد: "اگر قيمت هر بشکه نفت به زير 50 دلار برسد، اقتصاد ايران به شدت عواقب آن را احساس خواهد کرد." اما از ديد حشمت الله رضوي، کارشناس امور نفتي"با توجه به قيمتي که بودجه ملي کشور براساس آن پايه ريزي شده، کاهش قيمت نفت در کوتاه مدت تأثير چنداني نخواهد داشت" [بشکه اي 40 دلار]. او البته ازطرف ديگر خاطرنشان مي کند: "ولي در دراز مدت اين احتمال وجود خواهد داشت که با مشکلات بزرگي روبرو شويم، زيرا کشور ما به دلارهاي به دست آمده از فروش نفت به شدت وابسته است."
به واقع ايران به عنوان چهارمين صادرکننده نفت در جهان، به درآمدهاي نفتي خود بسيار وابسته است. بين 80 تا 90 درصد درآمدهاي ناشي از صادرات و تقريباً 50 درصد بودجه دولتي از راه فروش توليدات هيدروکربني به دست مي آيد. در ماه هاي اخير، افزايش قيمت نفت به ايران کمک کرد تا به خوبي از اقتصاد خود حمايت کند؛ به طوري که نرخ رشد آن حدود 5 درصد افزايش يافته است.
کنار گذاشتن بخش خصوصي
ولي به گفته سعيد ليلاز، اين حمايت يک حمايت تصنعي و ناسالم است. او دراين خصوص مي گويد:" نسبت به سال 1999، وابستگي اقتصاد ايران به دلارهاي نفتي 5 برابر شده." اين اقتصاددان از کساني است که رييس جمهور جديد را به دليل کورکورانه خرج کردن درآمدهاي نفتي و اعطاي وام ها و کمک هاي مالي با بهره پايين مورد سرزنش قرار مي دهند. به نقل از مطبوعات داخلي، دولت جديد طي ماه گذشته مبلغي معادل با 7.4 ميليارد دلار از صندوق ذخيره ارز نفت [OSF] برداشته است. اين درحالي است که سال گذشته تنها 1.6 ميليارد دلار طي همين مدت زمان از اين صندوق برداشته شده بود.
درحال حاضر، طبقه کارمند و طبقه کارگر"ماه عسل" خود را مي گذرانند و از افزايش حقوق و کمک هاي اجتماعي لذت مي برند. اما اگر کاهش قيمت نفت به همين منوال ادامه يابد، اين احتمال وجود دارد که اين طبقات مجبور به کاهش توقعات خود شوند. حشمت الله رضوي مي افزايد: "با برداشتن پول از اين صندوق و به کار بردن آن در هزينه هاي جاري و به عوض اينکه اقداماتي در زمينه سرمايه گذاري و جذب سرمايه انجام شود، اين مسأله مطمئناً تورم را تضمين خواهد کرد. به علاوه، بدون کمک به پروژه هاي سازنده، امکان ايجاد شغل براي جوانان نيز ازدست خواهد رفت." حال آنکه ميزان بيکاري درحال حاضر بين 15 تا 20 درصد است.
از ديد سعيد ليلاز، اين سيستم يارانه اي و اين کمک هاي مالي بيش از حد، اقتصاد بازار آزاد و بخش خصوصي را مي کشد. او مي گويد: "دولت احمدي نژاد بيش از حدمعمول روي درآمدهاي نفتي حساب باز کرده و با اين کار خود بخش خصوصي را کنار گذاشتهاست. اين دولت خود را وقف واردات کرده. فکر مي کنم واردات امسال به 60 ميليارد دلار برسد!" درحالي که ميزان واردات سال گذشته 40 ميليارد دلار بوده است.
کشورهاي عضو سازمان اپک همچنان درحال مذاکره برسر کاهش احتمالي در توليدات نفتي خود هستند تا بلکه بدين طريق بتوان از سقوط هرچه بيشتر قيمت نفت جلوگيري کرد. ايران ازجمله کشورهايي است که از اين تصميم حمايت مي کند. ولي برعکس، افزايش بيش ازحد در قيمت نفت نيز مي تواند براي جمهوري اسلامي نتيجه منفي به همراه داشته باشد، زيرا اين کشور غني از لحاظ نفتي، به دليل ضعف موجود در سرمايه گذاري هاي ايراني و خارجي در توان پالايشگاهي خود، همچنان به وارد کردن بيش از 25 درصد از بنزين مصرفي ادامه خواهد داد.
حشمت الله رضوي در پايان مي گويد: "بنزين وارد شده که با يک قيمت يارانه اي فروخته مي شود
تقريباً ليتري0.08 يورو" اقتصاد ايران را ازبين خواهد برد"
منبع: فيگارو، 11 اکتبر 2006
مترجم: علي جواهرفروش
برداشته شده از روز آنلاين

Wednesday, October 11, 2006

آمريکا آماده حمله به تاسيسات اتمي ايران


اين يک شايعه است، فقط يک شايعه، اما لحظه به لحظه به وقوع آن نزديک تر مي شويم. دولت بوش قصد دارد در اواخر ماه اکتبر، بطور دقيق تر بين 21 تا 25 اکتبر، تاسيسات اتمي ايران را بمباران کند. به گفته هفته نامه آمريکايي نيشن، ابتدا قرار بود حمله آمريکا به شکلي غافلگير کننده در اواخر ماه سپتامبر انجام شود که در آن زمان عده کمي آن را جدي گرفتند. دولت آمريکا بطور رسمي به راه حل هاي ديپلماتيک براي فشار آوردن به ايران براي توقف برنامه هاي اتمي اش، اصرار دارد. ماه هاست که آمريکا به شوراي امنيت سازمان ملل فشار مي آورد که تحريم هاي جديدي در مورد ايران اعمال کند، اما روسيه و چين همواره با آن مخالفت کرده اند.
همه کشورها، تا امروز، با توجه به اينکه مي دانستند که ايران تا دستيابي به بمب اتمي دستکم به سه سال وقت نياز دارد، عجله اي نداشتند. اما در روزهاي اخير، باز هاي شکاري در داخل کاخ سفيد، پروازشان را از سر گرفته اند و پيشنهاد حمله نظامي به ايران را که در بهار امسال مطرح کرده بودند و قصدشان فشار به رژيم آيت الله ها بود، دوباره به ميز مذاکرات بازگردانده اند.
اين هفته نامه آمريکايي نشانه هايي براي خبري که منتشر کرده بود، دارد. نشانه اول: ناو هواپيمابر آيزنهاور قرار بود روز اوايل اکتبر از بندر نورفولک حرکت کند که چنين هم شد؛ اين ناو روز 3 اکتبر لنگر هايش را کشيد و با وجود اينکه سايت رسمي نيروي دريايي آمريکا، مقصد آن را فاش نکرده بودند، اما اين راز توسط تعدادي از 6500 سربازي که با مقامات سابق نبروي دريايي مخالف جنگ، از جمله کلنل بازنشسته، سام گاردنر، در تماس بودند، برملا شد: مقصد ناو خليج فارس است.
نشانه دوم: ناو هواپيمابر انترپرايز است. قرار بود که اين ناو در همين روزها به آمريکا بازگردد، اما فرمان بازگشت، هرگز صادر نشد و اين ناو حرکتش را به سمت درياي عربي [احتمالا منظور خليج فارس است] ادامه مي دهد. نشانه بعدي که از بقيه مهم تر است: قرار است به اين دو ناو هواپيمابر، ناو هاي جنگي، زيردريايي ها و ناوهاي تدارکاتي و پشتيباني که از قبل در منطقه مستقر شده اند يا توسط ناو آيزنهاور حمل مي شوند، اضافه شود، که در خبررساني کوتاهي که پنتاگون انجام داد، به منظور تشديد نيروي هايي است که مسلما براي گشودن آتش به روي تاسيسات اتمي ايران در روزهاي آينده، کافي خواهد بود.
به نظر مي رسد که اين بار يک حمله هوايي درکار است و نيروهاي آمريکايي مثل عراق به خاک ايران وارد نخواهند شد. اما چرا اين بايد در اين موقعيت انجام شود؟ بوش، رامسفلد و رايس به اين نتيجه رسيده اند که چين و روسيه هرگز با تحريم ايران موافقت نخواهند کرد و با اصرار براي رسيدن به راه حل ديپلماتيک فقط وقت را تلف مي کنند. بعلاوه، براي اينکه اين حمله تاثير بيشتري داشته باشد، بايد در زماني صورت بگيرد که دشمن انتظارش را ندارد. و در اين زمان، رئيس جمهور ايران، محمود احمدي نژاد مطمئن است که آمريکا آنقدر در عرصه هاي بين المللي و بخصوص در عراق ضعيف شده است که هرگز جرات نمي کند با حمله به ايران، باعث ايجاد بحران در خاورميانه و بالا رفتن قيمت نفت بشود. اما آمريکا هيچ زماني براي حمله اي برنامه ريزي شده و موفقيت آميز که منجر به اثبات برتري و بدست آوردن اعتبار از دست رفته اش بشود، نداشته است؛ چنين حمله اي درس خوبي براي کشورهاي بي پروايي مثل ايران و کره شمالي خواهد بود. کمترين نتيجه اين حمله اين است که آمريکا دوباره بدل به کشوري مي شود که بايد از آن ترسيد.
حمله نظامي به ايران مي تواند در داخل آمريکا هم موثر باشد: روز 7 نوامبر مردم آمريکا براي انتخابات کنگره به پاي صندوق هاي راي خواهند رفت. از آنجايي که آمار ها نشان مي دهند که دموکرات ها در انتخابات جلو افتاده اند، بهتر است حمله نظامي به ايران، قبل از انتخابات انجام بگيرد زيرا متقاعد کردن مجلسي که اکثريت آن را دموکرات ها تشکيل مي دهند، کار سختي خواهد بود. و از همه مهم تر اينکه حمله به ايران مي تواند براي محافظه کاران فضايي ايجاد کند که نفس تازه کنند و راي دهندگان را براي مدتي سرگرم مسئله ايران بکنند. از پيش معلوم است که مقوله "وطن پرستي" کاربرد گذشته اش را ندارد. مايکل کارمايکل، تحليلگر انتخابات به ايل جورناله توضيح داد: "کشور آماده استفاده از نيروهاي نظامي نيست و راه حل هاي ديپلماتيک را ترجيح مي دهد. حمله هوايي فقط در پاسخ به مساله مهمي مثل حمله تروريستي به آمريکا، مورد قبول واقع مي شود."
اين سووالي است که فقط آمريکا قادر به پاسخ دادن به آن است: روز 21 اکتبر همه چيز معلوم مي شود؛ 11 روز به آن تاريخ مانده است.
منبع: ايل جورناله 10 اکتبر 2006
برداشته شده از روز آنلاين

Monday, October 09, 2006

آيا بدون ايجاد قدرتی در مقابل قدرت دولت می توان پروسه گذار به دموكراسی را پيش برد؟

گنجی در گفتگوي خود با پروفسورنیکی کیدی، اسلام شناس و ایران شناس آمریکایی،سوالي را طرح ميكند كه به نظر من پرداختن به آن در شكل گيري يك استراتژي درست جهت دستيابي به دمكراسي در ايران ضروري است:" ... به تعابير امروزی، جامعه مدنی قدرتمند مستقل از دولت يكی از پيش شرط های دموكراسی است و اگر در جايی جامعه مدنی قوی ‏وجود نداشته باشد، دموكراسی هم وجود نخواهد داشت. اما مشكل جوامعی چون ايران اين است كه دولت... از قدرتمند شدن جامعه و شكل گيری نهادهای مستقل مدنی ممانعت به ‏عمل می آورد. در زمان رضا شاه قانونی به تصويب رساندند كه در تمام جلسات اصناف نماينده شهربانی بايد حضور داشته باشد و كل ‏مذاكرات را بايد به اطلاع مقامات دولتی برساند. همين فرآيند در دروه محمد رضا شاه پهلوی ادامه يافت و در جمهوری اسلامی بسيار شديد ‏شد. دولت مدعی است‏‎ NGO ‎ها، سايت ها، وبلاگ ها، مطبوعات همه پايگاه دشمن اند. لذا تمام آنها را به طور تمام عيار سركوب می كند. در ‏نبود جامعه مدنی و بستن تمامی راه های مسالمت آميز تغيير و اصلاحات، تنها راه، بسيج توده ای و انقلاب است. انقلاب هم به دموكراسی ‏منتهی نخواهد شد. چون نهادهای مستقل از دولت وجود ندارد. چون دولت خودكامه تمام اقتصاد را در چنگال خود دارد، چون دولت خودكامه ‏يك دستگاه عريض و طويل و قدرتمند سركوب دارد. با انقلاب افراد پاك جايگزين افراد ناپاك گذشته می شوند و از طريق دولت خودكامه به ‏سرعت فاسد و جبار می شوند، و حكومت رعب و وحشت به راه می اندازند. در اين شرايط چه بايد كرد؟ يعنی در شرايطی كه تنها يك نهاد ‏وجود دارد، نهاد دولت سلطانی. آيا بدون ايجاد قدرتی در مقابل قدرت دولت می توان پروسه گذار به دموكراسی را پيش برد؟
خانم كدی چنين پاسخ ميدهد: جواب ساده ای وجود ندارد. فقط می توانم بگويم شرايطی كه امروز خيلی بد و نااميد كننده به نظر می رسد ثابت باقی نمی ماند، چنانكه ‏شرايط بد گذشته نيز ثابت نماند. مثلاً آقای احمدی نژاد برنامه مشخص اقتصادی ندارد و نخواهد توانست مشكلات را حل كند، ممكن است بدون ‏اينكه با انقلاب ديگری مواجه شويم، با عكس العمل ها و حركات اجتماعی بزرگی مواجه شويم كه تحول آميز باشند.

پاسخ خانم كدي اميدوار كننده است اما به نظر من هنوز سوال باقيست. اينكه شكست احتمالي دولت احمدي نژاد در عرصه اقتصاد منجر به اعتراضات مردمي ميشود قابل پذيرش است اما آيا اين اعتراضات ميتواند به شكل گيري نهاد هاي مدني مستقل و قدرتمند بينجامد؟‏

Sunday, October 08, 2006

اکبر گنجي، برنده جايزه مارتين انالز


اکبر گنجي، روزنامه نگار ايراني، جايزه سال 2006 مارتين آنالز را دريافت مي کند. مراسم اعطاي جايزه ، روز چهارشنبه در ژنو بر گزار خواهد شد و طي آن، "لويز آربور" کميسر عالي حقوق بشر سازمان ملل، اين جايزه را در حضور نمايندگان سازمان هاي مدافع حقوق بشر موسس آن، به اکبر گنجي اعطا خواهد کرد.
عبدالکريم لاهيجي رييس جامعه دفاع از حقوق بشر درايران و نايب رييس فدراسيون جهاني جوامع حقوق بشر در گفت و گويي با روز، در زمينه اهميت جايزه مارتين انالز توضيح مي دهد: "اين جايزه توسط 11 سازمان مهم حقوق بشري از جمله عفو بين الملل، فدراسيون بين المللي جامعه هاي حقوق بشر، ديده بان حقوق بشر، سازمان جهاني ضد شکنجه، کميسيون بين المللي حقوق دانان .... براي قدرداني از تلاش ها و مبارزات مدافعان حقوق بشر در جهان، به وجود آمده است.
مارتين انالز دبيرکل سازمان عفو بين الملل در دهه 1970 ميلادي بود و جايزه به خاطر تلاش ها و کوشش هاي پي گير وي در حمايت و دفاع از مدافعان حقوق بشر به نام وي نام گذاري شد."
وي يادآوري مي کند: "مارتين آنالز تنها دبير کل عفو بين الملل بود که به ايران آمد. با وجود اينکه شاه سال ها دشمني خودش را با سازمان عفو بين الملل اعلام کرده بود و از آن سازمان به عنوان يک سازمان سرخ و سرسپرده کمونيزم بين الملل ياد مي کرد، ولي در پي گفتگوهايي که بين عفو بين الملل و دولت ايران صورت گرفت، مارتين آنالز در سال 1353 شمسي به ايران آمد و با شاه ملاقات کرد و بعد از آن ملاقات بود که وضعيت زندان هاي ايران به کلي تغيير کرد و رژيم شاه پذيرفت که زندان ها مورد بازديد نمايندگان صليب سرخ در ايران قرار بگيرد."
دکتر لاهيجي در مورد روند انتخاب برندگان جايزه مي گويد: "از زمان پيدايش جايزه مارتين آنالز به بعد، اين جايزه هر ساله به يکي از مدافعان حقوق بشر - به لحاظ فعاليت ها و تلاشهايي که در غالب موارد ممکن است به بهاي آزادي و امنيت آنان و حتي به بهاي جانشان تمام شود - اهدا مي شود. هر سال سازمان هاي دفاع از حقوق بشر و يا مدافعان حقوق بشر چند تن از فعالان حقوق بشر در کشورهاي جهان به ويژه کشورهايي که در رديف ناقضان شناخته شده حقوق بشرند را به عنوان کانديدا معرفي مي کنند. هيأت داوران که همان نمايندگان سازمان هاي موسس اين جايزه هستند، پس از بررسي درخواست هاي رسيده برنده جايزه را به اتقاق و يا اکثريت آرا انتخاب مي کنند."
نايب رييس فدراسيون جهاني جوامع حقوق بشر مي افزايد: "امسال در روز بازگشايي اجلاس «خط مشي مدافعان حقوق بشر» در آتلانتا در ماه مي گذشته، هيأت داوران تصميم گرفت که جايزه امسال به اکبر گنجي و آرنولد توسونگا رئيس جامعه حقوق بشر زيمبابوه تعلق گيرد. اين رأي به لحاظ تلاش ها و مبارزات اين دو مدافع حقوق بشر در کشورهايشان به آنها تعلق گرفت: يکي به عنوان وکيل دادگستري و مدافع پي گير از حقوق قربانيان نقض حقوق بشر در زيمبابوه، و ديگري به عنوان روزنامه نگاري که در راستاي کشف حقيقت و شناساندن دست اندر کاران قتل هاي سياسي در ايران [قتل هاي زنجيره اي] مبارزه بي اماني را تا به هنگام دستگيري ادامه داد."
عبدالکريم لاهيجي در خاتمه در زمينه اهميت جايزه مارتين آنالز تاکيد مي کند: "از نظر ما مدافعان حقوق بشر، اين مهمترين جايزه اي است که ممکن است تقديم به يک مدافع حقوق بشر شود. البته توجه داشته باشيد که مي گويم مهم ترين جايزه "حقوق بشري"؛ چون جوايز ديگري هم هستند که بسيار اهميت دارند اما موضوع خاص آنها حقوق بشر نيست. مثلا موضوع مشخص جايزه صلح نوبل «صلح» است و ارتباط مستقيم با دفاع از حقوق بشر ندارد. جايزه صلح نوبل، بيشتر به شخصيت هايي که در ارتباط با برقراري صلح در دنيا کوشش و تلاش کرده اند، اعطا مي شود؛ البته بعضي وقت ها هم به مدافعان حقوق بشر داده شده است، از جمله به دوست و همکار ما شيرين عبادي."

Tuesday, October 03, 2006

شکل گيري مبارزات زنان ايران


مهرانگيز کار
۱۰ مهر ۱۳۸۵
خلاصه:
زنان ايراني شکل هاي مختلف مبارزه براي رفع تبعيض و خشونت زدايي را تجربه مي کنند. آموخته اند جامعه اي با انواع پيش داوري هاي ضد زن زود تغيير ماهيت نمي دهد. آموخته اند که در چنين جوامعي سنگ بزرگ علامت نزدن است و بر هر حرکت کوچک حق طلبانه اي نبايد نام "کارزار" گذاشت. اينک با انواع تجربه ها و آموخته هاي پشت سر، مبارزات زنان از قوه به فعل مي آيد و پراکندگي را وداع مي گويد.
--->
زنان ايراني شکل هاي مختلف مبارزه براي رفع تبعيض و خشونت زدايي را تجربه مي کنند. آموخته اند جامعه اي با انواع پيش داوري هاي ضد زن زود تغيير ماهيت نمي دهد. آموخته اند که در چنين جوامعي سنگ بزرگ علامت نزدن است و بر هر حرکت کوچک حق طلبانه اي نبايد نام "کارزار" گذاشت. اينک با انواع تجربه ها و آموخته هاي پشت سر، مبارزات زنان از قوه به فعل مي آيد و پراکندگي را وداع مي گويد.
آخرين نمونه از اين دست راه اندازي کمپين تلاش براي الغاي قانون سنگسار در ايران است که چهل وکيل دادگستري بدون چشمداشت به نام آوري، دارند به آن سامان مي بخشند و "شادي صدر" گرداننده آن شده است.
سنگسار مجازات خشونت باري است که در برخي اديان وجود داشته است. اما با رويکرد جوامع به جدايي دين از حکومت، در جوامع غير مسلمان از آن نشاني نمي بينيم. علت آن است که با وجود جدايي دين از حکومت، قانون گذاران مجاز نيستند قواعدي را که مربوط به هزاره هاي پيش است تبديل به قانون کنند.
حاميان قانوني شدن مجازات هاي کهن بر اين باورند که مجازات سنگسار و مانند آن پاسخي است به گناهکاران و هدف پيشگيري از جرم و جنايت را دنبال نمي کند. بر اين پايه اولاً مهم نيست که از انقلاب به بعد با وجود مجازات هاي خشونت بار بر نرخ انواع زنا و زناي محصنه افزوده شده، و ثانياً انسان ها در شرايط اضطراري و در دشوارترين لحظات زندگي هم، چنانچه معصيت کنند بايد به اشد مجازات برسند. از اين ديدگاه سوءمديريت مديران در توزيع ثروت و درآمد ملي و عدالت گستري عذري براي گناه نيست و دولت ناکارآمد مي تواند بساط مجازات هايي چون سنگسار را گسترده کند و تن به پاسخگويي هم ندهد.
صاحبان اين ديدگاه که لزوماً اسلامي نيست، بلکه تعصب آميز است و کرامت انساني را به رسميت نمي شناسد، مي گويند مجازات هر چه باشد، حتي سنگسار، خشونت تلقي نمي شود. به باور آنها همانگونه که اعدام در برخي جوامع غربي مرسوم است، سنگسار هم نوعي مجازات بوده و خشونت به شمار نمي رود. در منطقه مقابل کساني هستند که از يکسو معتقدند مجازات هاي خشونت آميز بر خشونت مي افزايد و از آسيب هاي اجتماعي نمي کاهد، و از ديگر سو تاکيد دارند مجازات هايي از نوع سنگسار و حتي اعدام کرامت انساني را مخدوش مي سازند. بايد چاره هايي انديشيد و از خشونت ورزي به بهانه مجازات پرهيز کرد.
تاکنون در جوامع مسلمان کمتر به نظريه اخير توجه شده و حاکمان سنتي نه تنها با تدوين و اجرايي کردن برنامه هاي عام المنفعه از وقوع جرم و جنايت نکاسته اند، که از اصلاح تبهکاران هم سرباز زده اند. در اين کشورها گاهي قانون گذاران دچار توهم مي شوند و گمان مي کنند تکيه بر مسند "شارع" زده اند و خود محل نزول وحي شده اند. غافل از اينکه هر گاه قرار بود تجددگرايي در سياست و ايجاد پارلمان منجر بشود به اينکه نمايندگان مردم، جهنم توصيف شده در کتاب هاي مقدس را روي زمين باز سازي کنند، که ديگر "معاد" از اصول دين شناخته نمي شد. حاکمان شرع حتي گاهي به صدور حکم سنگسار با انواع تهميدات سرعت مي بخشند. مثلاً خود شاهد بوده ام که حاکم شرع متهم به زناي محصنه را سه بار از دادگاه بيرون فرستاده، دوباره به دادگاه فراخوانده و هر بار از او اقرار گرفته است. چرا؟ چون مي خواسته تند و بي مسووليت حکم سنگسار صادر کند و در آن بنويسد متهم چهار بار اقرار کرد. حال آنکه متهم بدبخت اصلاً نمي دانسته چه مي کند و مي پنداشته دارند به او کمک مي کنند. در نتيجه مثل اين بود که متهم در چهار جلسه و در تاريخ هاي مختلف در شرايط آزاد اقرار کرده باشد...
البته بحث بر سر اين نيست که اگر سنگسار درست و دقيق اجرا بشود خيلي چيز خوبي است. بلکه بحث بر سر اين است که آدمکش ها، مرتکبين جنايت عليه بشريت و نسل کشي يا اصلاً مجازات نمي شوند يا به زندان رفته و در نهايت آنها را اعدام مي کنند. حال چه شده که زن يا مردي که آدم نکشته اند بايد سنگسار بشوند؟ آيا اين حرف ها با اسلام در تعارض نيست؟ خيلي ها معتقدند هست. مثلا آقاي مجتهد شبستري در کتاب "نقد قرائت رسمي از دين" به استناد همان اسلام نظر مي دهد قانون مجازات اسلامي نه تنها قابليت اصلاح دارد، بلکه اساساً بازنگري در آن ضروري است.
حتي اعدام هم، اگرچه هنوز در بسياري کشورهاي جهان قانوني است، اما نبايد از نظر دور داشت که گروه هاي ضد اعدام در جهان غرب، عليه اين حکم، همه جانبه کار مي کنند و فعاليت شان هم قانوني است. حال آنکه در ايران آقاي عمادالدين باقي بابت چاپ يک مقاله بر ضد اعدام زنداني شد. گروه هاي ضد مجازات هاي خشونت آميز که در غرب "اعدام" نمونه منحصر به فرد آن است پياپي ضمن ايجاد شبکه هايي با پزشکان حقوق بشري در همکاري هستند تا اگر نمي توانند به مجازات اعدام پايان دهند و زورشان به دولت ها نمي رسد، دست کم فرمول هايي پيدا کنند تا محکوم به اعدام هنگام اجراي حکم کمتر درد و رنج جسمي و روحي تحمل کند. اعدام با صندلي الکتريکي، اعدام با تزويق، و ... را در دستور کار دارند تا شايد راهي پيدا کنند که از دردهاي جسم و روح محکوم بيشتر بکاهند. بنابراين همه جا هدف اين است که اگر ضرورت هاي اجتماعي يا لجاجت هاي حکومتي چنان است که اعدام حدف نمي شود، حداقل تدابيري بينديشند که انسان کمتر درد بکشد. حال آنکه در سرزمين ما بدون آنکه توانسته باشند از نرخ جرم و جنايت بکاهند، فقط مي خواهند انسان هاي "مجرم" درد بکشند. حتي انسان هايي که دست شان به خون کسي آلوده نيست و بيت المال را هم غارت نکرده اند. خداوند راه طلاق را پيش روي مرداني که زنانشان به نزد ديگري مي روند باز گذاشته است. مردان مي توانند همسر نجيب و شريف و بلاکش خود را هر گاه که بخواهند طلاق بدهند. چه نيازي بوده که قانون گذاران بنشينند و بر خيزند و دستور صادر کنند تا مردان يا زناني را با سنگ بکشند.
سواي آنچه گذشت، سنگسار موضوعي بوده و هست که همواره از اعتبار دولت هاي ايران کاسته است. هر گاه مي خواهند چوب لاي چرخ منافع ملي ايران بگذارند فوراً يک فقره فيلم مستند يا غير مستند سنگسار را در تلويزيون هاي خود به نمايش مي گذارند و حيثيت ايران را بر باد مي دهند. درمان اين دردها ساده نيست. مادامي که انتخابات قانونگذاران آزاد نيست و نظارات استصوابي شوراي نگهبان در کار است به سهولت نمي تون قانون سنگسار را لغو کرد. فقط در صورت انتخابات آزاد و حضور همه نمايندگان مردم در پارلمان است که قوانين جزايي ايران با نيازهاي زمانه متناسب مي شود. اما تا آن روز که نمي توان دست روي دست گذاشت و نشست. بايد کاري کرد.
کمپين تلاش براي لغو قانون سنگسار به همت 40 وکيل دادگستري ايران آغاز به کار کرده، اقدامي در همين جهت است. يکي از نکاتي که اين کمپين به آن اعتنا کرده و کاملاً تازگي دارد اين است که سنگسار در قوانين ايران خاص زنان نيست، بلکه مردان را نيز شامل مي شود. بنابراين کمپين، کرامت انساني را در مرکز توجه خود قرار مي دهد، نه فقط دفاع از حقوق زنان را.
کاستن از درد و رنج انسان ها انگيزه تلاش هاي اين کمپين است که دست به سوي عموم انسان دوستان دراز مي کند و از حکومت وقت هم ياري مي طلبد. کمپين قصد ندارد بدون ايجاد پيش زمينه هاي لازم زمين و آسمان را به هم بدوزد. کارگردانان کمپين در کوره حوادث روزگاري که بر آنان گذشته آبديده شده اند و مي خواهند ناهمواري هايي را که پيش رو دارند، بخردانه از پيش پا بردارند. شتابزدگي هم در کارشان نيست. آنها را ياري کنيم، که نه تنها دل نگران حيثيت انساني هستند، بلکه براي رفع آنچه حيثيت ملي را جريحه دار کرده نيز، از سر آگاهي، حرکت آهسته و پيوسته اي را آغاز کرده اند
منبع:روزآنلاین

Monday, September 25, 2006

نهادگرايي لباس جديد چپ ايراني

تفكر نهادگرايي» موضوع گفت‌وگويي است كه در آن دكتر موسي غني‌نژاد، اقتصاددان طرفدار اقتصاد رقابتي، مي‌گويد: نسخه ايراني تفكر نهادگرايي، به‌رغم اينكه مدعي اصلاحات اقتصادي است، اصلاحات اقتصادي را به تعويق انداخته است.در ابتداي اين گفت‌وگو دكتر غني‌نژاد به صورت مفصل از ريشه تفكر نهادگرايي مي‌گويد و معتقد است: اگر به ريشه‌هاي «انديشه نهادگرايي» رجوع كنيم، به بنيان‌گذاري علم اقتصاد در قرون هجدهم و نوزدهم و «آدام اسميت» و ديگر بنيان‌گذاران علم اقتصاد مي‌رسيم. اوج ديدگاه انتقادي دكتر غني‌نژاد اين است كه نهادگراهاي ايراني را همان چپ‌هاي سابق مي‌داند كه اكنون لباس نهادگرايي به تن كرده‌اند. او مي‌گويد: وقتي چپ‌ها تبديل به اصلا‌ح‌طلب شدند و بر سر كار آمدند، لباس نهادگرايي پوشيدند، ولي كم‌ و بيش همان تفكرات را داشتند.
اين پيش در آمد مصاحبه اي است با دكتر موسي غني نژاد كه در روزنامه دنياي اقتصاد تاريخ25 سپتامبر 2006 چاپ شده كه در آن دكتر موسي غني نژاد بر لزوم ايجاد نهاد مكانيزم قيمت گزاري و آزادسازي و متعاقب آن خصوصي سازي تاكيد كرده اند

Sunday, September 24, 2006

نامه اكبر گنجي به آمريكا

ایران چه می‌خواهد؟ چه تصوری از ایران بهینه است؟ آیا ایران در حکومت آن خلاصه ‏می‌شود؟ شایسته است که ایالات متحده چه سیاستی در قبال ایران پیش گیرد؟ کوشش می‌کنم در این ‏گفتار به این پرسشها پاسخ دهم. پیشتر لازم است بگویم که سفر من به ایالات متحده که در فاصله‌ی ‏کوتاهی پس از آزادی از یک دوره‌ی شش ساله‌ی زندان صورت گرفته است، به نیت ارائه‌ی پیام ‏جنبشی است که حاملان آن در تلاشند تا در کشور ارزشهایی نظیر دموکراسی، حقوق بشر، عدالت ‏اجتماعی و آزادیهای مدنی را نهادینه سازند و این امکان را به وجود آورند که ایران نقشی شایسته و ‏در خور ظرفیتهای فراوان خود را در برقراری صلح، ثبات و توسعه‌ی پایدار در منطقه و در سطح ‏جهانی ایفا کند. تحقق این آرمان در گرو همدلی و همراهی بقیه‌ی اعضای خانواده‌ی بزرگ جهانی و ‏بویژه کشور پهناور و قدرتمند ایالات متحده است که در زمانه‌ی کنونی نقش عمده‌ای را در شکل ‏دادن به روند های بین المللی ایفا می‌کند.‏‎ ‎اگر صدای این جنبش شنیده و جدی گرفته شود، راه صلح ‏و دموکراسی هموار خواهد شد.‏ متن كامل نامه را از وبلاگ حماسه گنجي بخوانيد
*
اينكه مردم آمريكا در مورد ايرانيان چطور فكر ميكنند براي من هميشه سوال بوده و هست من طبيعتن بعنوان يك جوان ايراني فرصت و امكان سفروتحقيق در آمريكا را ندارم و از طريق چت هم كه به محض اينكه ميگويم ايراني هستم اگر طرف آمريكايي مؤدب باشد تنها يك عذرخواهي دست مرا ميگيرد اما از آنچه كه از مطالعه گفته هاي شخصيت هاي برجسته آمريكايي ميتوانم استدلال كنم اين است كه آنها از ايران تصويري تيره تر از آنچه هست را ميبينند و تنها صداي خشونت آميز حكومتيان را ميشنوند اميدوارم نامه ها يي از نوع اين نامه بتواند اندكي فضا را روشن تر كند
متن اين نامه ترجمه شده و ذر روزنامه واشنگتن پست به چاپ رسيده است كه در زير مي آيد
Letter to America
By Akbar Ganji
Thursday, September 21, 2006; Page A25
My brief journey to your beautiful and amazing country began in New York City with a symbolic hunger strike in front of United Nations headquarters. Its purpose was to bring to the world's attention the plight of political prisoners in my country, Iran. We demand that all political prisoners in Iran be freed. I am certain that you appreciate our desire for freedom; it was, after all, the main principle upon which your country was founded.
My American journey commenced shortly after I was released from prison in Iran. I spent six years behind bars on the bogus charge of endangering national security. I came here bearing a message from a movement whose members are hard at work promoting the values of democracy, human rights, social justice and civil liberties. We want our country to play a positive role in promoting peace, security and cooperation in the region. To achieve our goals, we need the support of the entire world, particularly your vast and powerful country.
To end the tensions between our countries, we appeal to your natural sense of independence, liberty and fairness -- to your belief that the pursuit of happiness is not just the prerogative of some classes or nations. Happiness, peace and security can be achieved and sustained when we succeed in making these values universal. The sense of physical pain as well as injury to our sense of human dignity and self-esteem are common to us all. No less common is our shared sense of peace, security, joy and laughter.
The history of the United States as a nation begins with the establishment of a polity based upon a constitution. In modern Iran, that is still a relatively new idea. Although it dates to our Constitutional Revolution of 1906, we have in fact achieved only some of the goals of that revolution. We are, a century later, still struggling to create a polity based on a constitution and the rule of law.
Even the 1979 revolution could not turn this dream into reality. The political and ideological forces that came to dominate that revolution denied the people the right to exercise their free will. The official ideology of the ruling clerical regime considers all humans to be less than adult and says that without the supervision of the clergy, they will act like children, if not madmen. According to this clerical theory, the people are most virtuous when they are most docile.
This is similar to the concept of the ruler as shepherd and guardian, and the people as flock. The official ideology of the Islamic regime calls for fully implementing this idea in the political domain. The idea is not, of course, limited to the world of Islam. Religious fundamentalism, whether it appears in Islamic, Christian, Jewish or Buddhist hue, shares the desire to humiliate the people and deny them their rights.
In Iran, we hope to achieve our goal of a new polity and a new constitution not by violence but by following a peaceful and democratic path. And in this struggle we need moral support from all freedom-loving people around the world -- particularly the United States.
We want the world to know that our rulers do not represent the Iranian people and that their religion is not the religion of the entire nation. We ask that in shaping its policies toward the Iranian regime, the United States not overlook the interests of Iranian civil society. In particular, we hope that America listens to those in Iran who fear that policies intended to contain the current crisis might in fact lead to a greater crisis, and to war.
We are convinced that the outbreak of a new war in the Middle East, particularly against a large and populous country such as Iran, would destabilize the region and the world. And it would deprive us of the chance to found a peaceful and democratic political order. We are also against policies, such as economic sanctions, that bring extraordinary hardship to the lives of ordinary Iranians.
It is both possible and desirable to solve the problems between the United States and Iran through direct talks. Such diplomacy will best serve the interests of the American and Iranian people if it is conducted in a transparent fashion. This transparency would not only make it impossible for advocates of war to increase tensions but also would help isolate them. Iranian democrats are opposed to secret diplomacy.
If, in the 1980s, the United States had pursued a policy of never establishing ties with enemies of human rights, and if it had given priority to the interests of civil society, it could be reaping the benefits of a successful foreign policy today. And the danger of terrorism would have been less than it is now. In fighting nuclear proliferation, all countries must be treated equally. The Iranian people do not accept double standards in this matter.
We believe the government in Tehran is seeking a secret deal with the United States. It is willing to make any concession, provided that the United States promises to remain silent about the regime's repressive measures at home. We don't want war; nor do we favor such a deal. We hope that the regime will not be allowed to suppress its people, foment a crisis in the region or continue with its nuclear adventurism.
But the dangers of the Tehran regime are not limited to the nuclear question. The regime is dangerous mostly because it is willing to brutally trample on the democratic and human rights of the Iranian people. It is dangerous because it is willing to create gender apartheid in the name of religion and to suppress religious and ethnic minorities. Finally, it is dangerous because it considers all forms of dissent unforgivable sins. The real goal of the nuclear program is to make these policies permanent. In its negotiations with the Iranian regime, the West must not overlook this important fact.
Today I stand among a large number of Iranians who live in the United States. Most are now citizens of this country, educated and successful. They owe their success not just to their resourcefulness and hard work but also to the admirable ability of American society to accept strangers and immigrants on its shores, and to America's cultural tolerance. The large community of Iranians in America is imbued with affection for it. They, as well as the people of Iran, hope that political conflicts will be resolved and replaced by bonds of friendship and peaceful cooperation.
Akbar Ganji is an Iranian journalist and writer.