Saturday, January 13, 2007

ايران در هفته‌اى كه گذشت: آيا تحولى در راه است؟

ايران آبستن تحولاتى تازه است. حمله نيروهاى آمريكائى به كنسولگرى ايران در اربيل، انفجار رازآميز در استان كرمان، تهديدهاى اسرائيل و تلاش گروهى از نمايندگان مجلس براى احضار احمدى‌نژاد، همه حكايت از افزايش فشار براى چنين تحولاتى دارند.
ساعاتى پس از اعلام سياست تازه جورج بوش براى بحران عراق، نظاميان آمريكائى، ضمن حمله به ساختمان كنسولگرى جمهورى اسلامى در اربيل، شش ديپلمات ايرانى را بازداشت كردند. بوش، در سخنرانى خود، جمهورى اسلامى را به دخالت در ناآرامى‌هاى عراق متهم كرد. پس، حمله به كنسولگرى نمى‌تواند با سياست تازه آمريكا بى‌ارتباط باشد.
آمريكا، در هفته‌هاى اخير، بر تلاش‌هاى خود براى به انزوا كشاندن جمهورى اسلامى افزود. تحريم بانك سپه، قطع معاملات كامرز بانك آلمان با بانك‌هاى ايرانى و فشار بر چين براى عدم انجام معاملات بزرگ نفت و كاز با ايران، نشان داد كه واشنگتن مصمم است جمهورى اسلامى را، براى تجديد نظر در سياست بين‌المللى خود، از هر سو به محاصره در آورد.
دستگيرى ديپلمات‌هاى ايرانى در اربيل نيز، مى‌تواند با هدف ايجاد هراس بيشتر صورت پذيرفته باشد. هراس از آن كه جنگ عليه ايران را، آمريكائى‌ها از درون خاك عراق آغاز كنند. با اعزام ۲۱ هزار و ۵۰۰ سرباز آمريكائى ديگر، تعداد نظاميان اين كشور در جوار خاك ايران به بيش از ۱۵۰ هزار نفر مى‌رسد. اين در حالى است كه ناوگان‌هاى جنگى نيز در سواحل جنوبى ايران به حالت آماده باش به سر مى‌برند.
آيا هراس از درافتادن به دام يك بحران بزرگ بين‌المللى ممكن است دولت ايران را به بازنگرى در برنامه‌هاى اتمى خود وادارد؟ در اين زمينه نشانه‌هائى آشكار شده است. محمود احمدى نژاد، پس از تحمل ضربه‌اى سخت در انتخابات شوراها و مجلس خبرگان، اكنون به احتمال زياد بايد خود را براى احضار شدن به مجلس آماده كند. گروهى از نمايندگان، كه سياست‌هاى احمدى نژاد را به زيان منافع ملى مى‌دانند، در اين راه مى‌كوشند.
از سوى ديگر، آغاز تحريم‌هاى بين المللى، به افزايش شديد قيمت‌ها انجاميده و روز به روز به نارضائى عمومى بيشتر دامن مى‌زند. در نتيجه، بسيارى از اصلاح طلبان كنار رانده شده از قدرت، براى نخستين بار جرات مى‌كنند كه سياست‌هاى اتمى دولت را مورد انتقاد قرار دهند و نسبت به خطرات بزرگى كه در راه است هشدار بدهند. اين منتقدان، پشت سر هاشمى رفسنجانى، كروبى و خاتمى سنگر گرفته‌اند كه پس از پيروزى غيرمنتظره احمدى نژاد، به يكديگر نزديكتر شدند.
به اين ترتيب، فشارهاى بين المللى ممكن است در آينده نزديك زمينه‌هاى پيروزى اعتدال بر افراطى گرى در ايران را مهيا كند. آنچه به نگرانى در زمينه سقوط ايران به ورطه يك بحران بزرگ دامن مى زد، گزارش‌هاى بى‌شمارى بود كه از اسرائيل رسيد. مهمترين اين گزارش ها به تحليل سالانه ”انستيتوى ملى مطالعات استراتژيك دانشگاه تل آويو” مربوط مى‌شد كه حمله به تاسيسات اتمى ايران را صريحا به سياستمداران توصيه مى‌كرد.
درست در اين شرايط، ناتوانى مقامات رسمى از ارائه توضيحى پذيرفتنى درباره انفجار بزرگ در رشته كوه‌هاى ”بارز” استان كرمان، به اين شايعه دامن زد كه اين انفجار، ممكن است ناشى از آزمايش لرزه نگارهائى بوده باشد كه آمريكا و اسرائيل براى ثبت آزمايش هاى هسته‌اى احتمالى ايران تدارك ديده‌اند.
در چنين اوضاع و احوالى، كوندوليزا رايس وزيرخارجه آمريكا بار ديگر اعلام كرد كه در صورت توقف غنى سازى اورانيوم، حاضر است با همتاى ايرانى خود به گفت و گوى مستقيم بنشيند. آيا فشارهاى همه جانبه، رهبران فعلى ايران را وادار نخواهد كرد كه اين پيام را جدى بگيرند؟
جواد طالعى
برداشته شده از صداي آلمان

بهترین راه مقابله با ايران

تحليل هرالد تريبون از وخامت اوضاع اقتصادی کشور - پنجشنبه 21 دی 1385 [2007.01.11]
برداشته شده از روز آنلاين
راجر استرن
ایران در بحرانی به سر می برد که بر اثر آن صادرات نفت این کشور در سال 2015 به صفر می رسد. چگونه کشوری که سومین صادر کننده نفت جهان است، صادراتش سالانه معادل 10 تا 12 درصد کاهش خواهد یافت؟
زیر ساخت های صنایع سنگین ایران برای حفظ بازدهی خود باید تعمیر و نگاهداری شوند. اصلی که در مورد صنایع نفت هم مصداق دارد چرا که بازده چاه های نفت هر سال کاهش می یابد. اگر چاه های جدیدی برای جایگزینی این کاهش وارد مرحله عملیاتی نشود، تولید افت خواهد کرد. و این همان اتفاقی است که به علت عدم سرمایه گذاری در ایران خواهد افتاد. چرا؟
از دید حکومتگران ايران بازده سیاسی کوتاه مدت سرمایه گذاری در نفت صفر است. آن ها نمی خواهند 4 تا 6 سال در انتطار بازده یک چاه بمانند. بدین ترتیب جمهوری اسلامی به عوض سرمایه گذاری مجدد بخشی از درآمد نفت در این صنایع، ترجیح می دهد آن را صرف هزینه های تشکيلات دولتی ناکارآمد کند. در همین حال حفظ سطح اشتغال در صنایع زیانده دولتی برای رژیم حیاتی است.
عامل دیگری که درآمد ناشی از صادرات نفت را تهدید می کند افزایش تقاضای داخلی است. این تقاضا نه تنها افزایش بلکه در حال انفجار است، و عامل اصلی آن هم یارانه سرسام آور برای مصرف بنزین و عرضه آن به قیمت 9 سنت است. این ارزانی و وحشت دولت از دست زدن به آن ، باعث رشد 6 درصدی مصرف در سال شده است که یکی از بالاترین رشد ها در دنیا است.
بنا بر این حکومت اسلامی شمع را از دو سر آن آتش زده است: تولید کمتر و مصرف بیشتر و بیشتر. بن بست سیاسی و اقتصادی به شیوه شوروی سابق عملادست یابی به هرگونه راه حل را غیرممکن کرده است.جمهوری اسلامی می تواند راه را برای سرمایه گذاری خارجی در صنعت بگشاید، دولت هم از این راه بیش از 70 درصد درآمد خواهد داشت اما چنین کاری صورت نمی گیرد و اگر هم دولت شروع کند شوقی برای آن وجود ندارد.
هر چند علائم یک بحران نفتی در ایران بسیارو آشکار ست ولی نه دولت بوش و نه مخالفین جمهوری اسلامی به آن توجه ندارند. حتی اصرار ایران بر برنامه هسته ای خود، که از نظر ایالات متحده پوششی است برای تولید تسلیحات هسته ای، نشانه ای از افت تولید نفت است.
دولت ایالات متحده ادعا می کند دولتی به ثروتمندی دولت ایران با درآمد های نفتی نیازی به انرژی هسته ای ندارد. هر چند ایران به دلیل مخفی نگاه داشتن برنامه هسته ای خود مقصر است ولی این تقصیر نباید باعث شود که ادعا کنیم تمامی ادعا های ایران بی پایه است.
در عالم واقع اکثر نیروگاه های برق ایران نفتی یا گازی هستند. انرژی ناشی از نیروگاه هسته ای که روسیه در حال تکمیل آنست، مقداری از نفت را هم آزاد خواهد کرد تا صادر شود. تعمیر نیرو گاه های کهنه ایران کمتر از ساختن نیروگاه های هسته ای کار نمی برد. در اين جاست که آماده شدن نيروگاه هسته ای نوعی يارانه غیر مستقیم به شمار رود که روسيه به ايران می پردازد.
از سوی ديگر سرمایه گذاری در ایران آنقدر نگران کننده شده و جذابیت خود را از داده که حتی دولت های تشنه انرژی نیز از آن دست شستند. مانند شرکت ژاپونی اینپکس که به تازگی قرارداد هفت ساله خود را در دشت آزادگان ترک کرد. اگر ایران شرایط بهتری فراهم می کرد امروز نفت آزادگان به بازار آمده بود.
نشت نفت نشانه دیگری از مشکل صنعت نفت ایران است. بر اساس گزارش یک روزنامه دولتی در ایران میزان این نشت حدود 6 درصد کل تولید است.
این شیوه اداره اقتصاد باعث می شود پول و نفت هر دو به هدر روند. برای دولتی مثل دولت احمدی نژاد مشکلات صنعت نفت ایران خبر خوش به شمار می آید. حتی تصمیم شورای امنیت سازمان ملل برای مقابله با ایران نیز علامت خوبی به شمار می آید. لیکن خسارتی که ایران به خود می زند به مراتب بیشتر از هر گونه تحریم اقتصادی است. تحریم ایران ممکن است عملا باعث روی گردانی مردم ايران از دولت های مخالف نظام شود و رسانه های حکومتی تحريم ها را دلیل مصائب اقتصادی جا بزنند.
در حالی که واقعيت اين است که حکومت دينی در نابود ساختن اقتصاد ایران موفق بوده و بهترين راه آن است که آن ها به حال خود گذاشته شوند تا کارشان را به پايان برسانند. حمله به ایران باعث فرار رژیم از زیر بار مسئولیت فاجعه اقتصادی کشور می شود. از آن بدتر چنین حمله ای باعث وحدت ایرانیان در پشت سر دولت هوادار تروریسم خواهد شد. به این دلیل شاید بهترین کار در مورد ایران هیچ کاری نکردن باشد.