Thursday, October 12, 2006

فعالان ضد جنگ عليه ماجراجويي آمريكا در مقابل پايگاه دريايي اجتماع مي‌كنند

به گزارش خبرنگار فارس در لندن، شبكه تلويزيوني ساحلي "ويوي تي وي" يكشنبه گزارش كرد، "تام پالومبو" محرك اصلي براي برگزاري اجتماع تصريح كرد، خواه اعزام كشتيها در ابعادي محدود بوده و يا آن كه در سطحي گسترده صورت بگيرد مهم اين است كه شهروندان آمريكايي اجازه ندهند اين گونه اقدامها در خفا و بدون اطلاع آنها صورت بگيرد. پالومبو افزود، تا زماني كه كنگره آمريكا در جريان قرار نگرفته و مردم اين كشور هنوز هيچ ارزيابي از دلايل اعزام ناوهاي جنگي امريكايي ندارند نبايد اجازه داده شود اين كشتيها حركت كنند. به گفته اين فعال مدني ناو جنگي آيزنهاور بر اساس برنامه هاي اعلام شده قبلي بنا نبود زودتر از يك يا دو ماه آينده به آبهاي بين المللي اعزام شود زيرا ناو هواپيمابر "اينترپرايز" در ماه مه (ارديبهشت) آبهاي آمريكا را ترك كرد و در پايان ماموريت شش ماهه اش قرار بود ايزنهاور جايگزين آن شود كه به اين ترتيب زمان حركت اين ناو مي بايست بعد از نوامبر باشد. شبكه تلويزيوني پس از تحليل گزارشهاي رسانه اي كه حاكي از فرمان اعزام ناو آيزنهاور به سمت درياي عرب و حاشيه خليج فارس مي باشد عنوان كرد، دقيقا معلوم نيست چه خبر است ولي آنچه كه تاييد شده اين است كه حداقل يك كشتي قرار است به آبهاي بين المللي اعزام شود. بر اساس اين گزارش و به نقل از يك مطلع نيروي دريايي آمريكا، كه از وي نام برده نشده، به پايگاه دريايي دستور داده شده است تا در آماده باش براي اعزام يكي از ناوها، كه از آن هم نام برده نشده است، باشد. اين شبكه اضافه كرد، از سوي ديگر گزارشهاي ديگري حاكي از بررسي طرحهاي نظامي در رابطه با ايران مي باشند و معلوم نيست كه اعزام كشتيها با اين مساله ارتباط داشته باشند ولي فعالان ضد جنگ عنوان مي كنند اين دو فعاليت كاخ سفيد با هم مرتبط هستند. پرفسور "پل راجرز" تحليلگر امور دفاعي در انگليس جمعه نوشت، جمهوريخواهان آمريكا با هدف كسب پيروزي در انتخابات مجلسهاي آمريكا در ماه نوامبر در صدد ايجاد بحراني مصنوعي در رابطه با ايران و از طريق اعزام ناوهاي جنگي به اطراف آبهاي ايران هستند. وي استدلال كرد جمهوريخواهان قصد دارند به اين طريق به افكار عمومي امريكا نشان دهند خطري بالقوه از جانب ايران وجود دارد و تلويحا به راي دهندگان تلقين كنند انتخاب جمهوريخواهان براي رفع اين تهديد مناسبتر است. راجرز نوشت جمهوري خواهان در حال حاضر اعتقادي به درگيري با ايران ندارند ولي باور دارند پس از كسب پيروزي در انتخابات و بهره برداري تبليغاتي از اين اقدام خود قادرند با خارج كردن ناوها از منطقه سر و صداها را مهار كرده و اوضاع را به وضعيت سابق بازگردانند.
منبع: خبرگزاري فارس

گزارش فيگارو از: تاثيرکاهش قيمت نفت بر ايران



کاهش 23 درصدي قيمت طلاي سياه مطمئناً سياست رييس جمهور احمدي نژاد را تهديد خواهد کرد. او در زمان تبليغات انتخاباتي خود در بهار 2005 از "آوردن پول نفت به سفره هاي مردم" سخن مي گفت.كاهش 23 درصدي قيمت طلاي سياه مطمئناً سياست رييس جمهور احمدي نژاد را تهديد خواهد کرد او در زمان تبليغات انتخاباتي خود در بهار 2005 از "آوردن پول نفت به سفره هاي مردم" سخن مي گفت.
او به قول خود نيز وفادار ماند: رييس جمهور اسلامي- مردمي ايران با لباس هاي همه منظوره خود، از زمان رسيدن به اين منصب در ژوئن 2005 همواره از درآمدهاي ناشي از فروش نفت سياه استفاده کرده و کمک هاي اجتماعي بسياري را باعث شده، ولي براساس نگراني هاي اقتصاددانان ايراني، هيچ گونه توجهي به کاهش احتمالي قيمت نفت مبذول نداشته است.
سعيد ليلاز، تحليلگر در اين خصوص مي گويد: "اگر قيمت هر بشکه نفت به زير 50 دلار برسد، اقتصاد ايران به شدت عواقب آن را احساس خواهد کرد." اما از ديد حشمت الله رضوي، کارشناس امور نفتي"با توجه به قيمتي که بودجه ملي کشور براساس آن پايه ريزي شده، کاهش قيمت نفت در کوتاه مدت تأثير چنداني نخواهد داشت" [بشکه اي 40 دلار]. او البته ازطرف ديگر خاطرنشان مي کند: "ولي در دراز مدت اين احتمال وجود خواهد داشت که با مشکلات بزرگي روبرو شويم، زيرا کشور ما به دلارهاي به دست آمده از فروش نفت به شدت وابسته است."
به واقع ايران به عنوان چهارمين صادرکننده نفت در جهان، به درآمدهاي نفتي خود بسيار وابسته است. بين 80 تا 90 درصد درآمدهاي ناشي از صادرات و تقريباً 50 درصد بودجه دولتي از راه فروش توليدات هيدروکربني به دست مي آيد. در ماه هاي اخير، افزايش قيمت نفت به ايران کمک کرد تا به خوبي از اقتصاد خود حمايت کند؛ به طوري که نرخ رشد آن حدود 5 درصد افزايش يافته است.
کنار گذاشتن بخش خصوصي
ولي به گفته سعيد ليلاز، اين حمايت يک حمايت تصنعي و ناسالم است. او دراين خصوص مي گويد:" نسبت به سال 1999، وابستگي اقتصاد ايران به دلارهاي نفتي 5 برابر شده." اين اقتصاددان از کساني است که رييس جمهور جديد را به دليل کورکورانه خرج کردن درآمدهاي نفتي و اعطاي وام ها و کمک هاي مالي با بهره پايين مورد سرزنش قرار مي دهند. به نقل از مطبوعات داخلي، دولت جديد طي ماه گذشته مبلغي معادل با 7.4 ميليارد دلار از صندوق ذخيره ارز نفت [OSF] برداشته است. اين درحالي است که سال گذشته تنها 1.6 ميليارد دلار طي همين مدت زمان از اين صندوق برداشته شده بود.
درحال حاضر، طبقه کارمند و طبقه کارگر"ماه عسل" خود را مي گذرانند و از افزايش حقوق و کمک هاي اجتماعي لذت مي برند. اما اگر کاهش قيمت نفت به همين منوال ادامه يابد، اين احتمال وجود دارد که اين طبقات مجبور به کاهش توقعات خود شوند. حشمت الله رضوي مي افزايد: "با برداشتن پول از اين صندوق و به کار بردن آن در هزينه هاي جاري و به عوض اينکه اقداماتي در زمينه سرمايه گذاري و جذب سرمايه انجام شود، اين مسأله مطمئناً تورم را تضمين خواهد کرد. به علاوه، بدون کمک به پروژه هاي سازنده، امکان ايجاد شغل براي جوانان نيز ازدست خواهد رفت." حال آنکه ميزان بيکاري درحال حاضر بين 15 تا 20 درصد است.
از ديد سعيد ليلاز، اين سيستم يارانه اي و اين کمک هاي مالي بيش از حد، اقتصاد بازار آزاد و بخش خصوصي را مي کشد. او مي گويد: "دولت احمدي نژاد بيش از حدمعمول روي درآمدهاي نفتي حساب باز کرده و با اين کار خود بخش خصوصي را کنار گذاشتهاست. اين دولت خود را وقف واردات کرده. فکر مي کنم واردات امسال به 60 ميليارد دلار برسد!" درحالي که ميزان واردات سال گذشته 40 ميليارد دلار بوده است.
کشورهاي عضو سازمان اپک همچنان درحال مذاکره برسر کاهش احتمالي در توليدات نفتي خود هستند تا بلکه بدين طريق بتوان از سقوط هرچه بيشتر قيمت نفت جلوگيري کرد. ايران ازجمله کشورهايي است که از اين تصميم حمايت مي کند. ولي برعکس، افزايش بيش ازحد در قيمت نفت نيز مي تواند براي جمهوري اسلامي نتيجه منفي به همراه داشته باشد، زيرا اين کشور غني از لحاظ نفتي، به دليل ضعف موجود در سرمايه گذاري هاي ايراني و خارجي در توان پالايشگاهي خود، همچنان به وارد کردن بيش از 25 درصد از بنزين مصرفي ادامه خواهد داد.
حشمت الله رضوي در پايان مي گويد: "بنزين وارد شده که با يک قيمت يارانه اي فروخته مي شود
تقريباً ليتري0.08 يورو" اقتصاد ايران را ازبين خواهد برد"
منبع: فيگارو، 11 اکتبر 2006
مترجم: علي جواهرفروش
برداشته شده از روز آنلاين

Wednesday, October 11, 2006

آمريکا آماده حمله به تاسيسات اتمي ايران


اين يک شايعه است، فقط يک شايعه، اما لحظه به لحظه به وقوع آن نزديک تر مي شويم. دولت بوش قصد دارد در اواخر ماه اکتبر، بطور دقيق تر بين 21 تا 25 اکتبر، تاسيسات اتمي ايران را بمباران کند. به گفته هفته نامه آمريکايي نيشن، ابتدا قرار بود حمله آمريکا به شکلي غافلگير کننده در اواخر ماه سپتامبر انجام شود که در آن زمان عده کمي آن را جدي گرفتند. دولت آمريکا بطور رسمي به راه حل هاي ديپلماتيک براي فشار آوردن به ايران براي توقف برنامه هاي اتمي اش، اصرار دارد. ماه هاست که آمريکا به شوراي امنيت سازمان ملل فشار مي آورد که تحريم هاي جديدي در مورد ايران اعمال کند، اما روسيه و چين همواره با آن مخالفت کرده اند.
همه کشورها، تا امروز، با توجه به اينکه مي دانستند که ايران تا دستيابي به بمب اتمي دستکم به سه سال وقت نياز دارد، عجله اي نداشتند. اما در روزهاي اخير، باز هاي شکاري در داخل کاخ سفيد، پروازشان را از سر گرفته اند و پيشنهاد حمله نظامي به ايران را که در بهار امسال مطرح کرده بودند و قصدشان فشار به رژيم آيت الله ها بود، دوباره به ميز مذاکرات بازگردانده اند.
اين هفته نامه آمريکايي نشانه هايي براي خبري که منتشر کرده بود، دارد. نشانه اول: ناو هواپيمابر آيزنهاور قرار بود روز اوايل اکتبر از بندر نورفولک حرکت کند که چنين هم شد؛ اين ناو روز 3 اکتبر لنگر هايش را کشيد و با وجود اينکه سايت رسمي نيروي دريايي آمريکا، مقصد آن را فاش نکرده بودند، اما اين راز توسط تعدادي از 6500 سربازي که با مقامات سابق نبروي دريايي مخالف جنگ، از جمله کلنل بازنشسته، سام گاردنر، در تماس بودند، برملا شد: مقصد ناو خليج فارس است.
نشانه دوم: ناو هواپيمابر انترپرايز است. قرار بود که اين ناو در همين روزها به آمريکا بازگردد، اما فرمان بازگشت، هرگز صادر نشد و اين ناو حرکتش را به سمت درياي عربي [احتمالا منظور خليج فارس است] ادامه مي دهد. نشانه بعدي که از بقيه مهم تر است: قرار است به اين دو ناو هواپيمابر، ناو هاي جنگي، زيردريايي ها و ناوهاي تدارکاتي و پشتيباني که از قبل در منطقه مستقر شده اند يا توسط ناو آيزنهاور حمل مي شوند، اضافه شود، که در خبررساني کوتاهي که پنتاگون انجام داد، به منظور تشديد نيروي هايي است که مسلما براي گشودن آتش به روي تاسيسات اتمي ايران در روزهاي آينده، کافي خواهد بود.
به نظر مي رسد که اين بار يک حمله هوايي درکار است و نيروهاي آمريکايي مثل عراق به خاک ايران وارد نخواهند شد. اما چرا اين بايد در اين موقعيت انجام شود؟ بوش، رامسفلد و رايس به اين نتيجه رسيده اند که چين و روسيه هرگز با تحريم ايران موافقت نخواهند کرد و با اصرار براي رسيدن به راه حل ديپلماتيک فقط وقت را تلف مي کنند. بعلاوه، براي اينکه اين حمله تاثير بيشتري داشته باشد، بايد در زماني صورت بگيرد که دشمن انتظارش را ندارد. و در اين زمان، رئيس جمهور ايران، محمود احمدي نژاد مطمئن است که آمريکا آنقدر در عرصه هاي بين المللي و بخصوص در عراق ضعيف شده است که هرگز جرات نمي کند با حمله به ايران، باعث ايجاد بحران در خاورميانه و بالا رفتن قيمت نفت بشود. اما آمريکا هيچ زماني براي حمله اي برنامه ريزي شده و موفقيت آميز که منجر به اثبات برتري و بدست آوردن اعتبار از دست رفته اش بشود، نداشته است؛ چنين حمله اي درس خوبي براي کشورهاي بي پروايي مثل ايران و کره شمالي خواهد بود. کمترين نتيجه اين حمله اين است که آمريکا دوباره بدل به کشوري مي شود که بايد از آن ترسيد.
حمله نظامي به ايران مي تواند در داخل آمريکا هم موثر باشد: روز 7 نوامبر مردم آمريکا براي انتخابات کنگره به پاي صندوق هاي راي خواهند رفت. از آنجايي که آمار ها نشان مي دهند که دموکرات ها در انتخابات جلو افتاده اند، بهتر است حمله نظامي به ايران، قبل از انتخابات انجام بگيرد زيرا متقاعد کردن مجلسي که اکثريت آن را دموکرات ها تشکيل مي دهند، کار سختي خواهد بود. و از همه مهم تر اينکه حمله به ايران مي تواند براي محافظه کاران فضايي ايجاد کند که نفس تازه کنند و راي دهندگان را براي مدتي سرگرم مسئله ايران بکنند. از پيش معلوم است که مقوله "وطن پرستي" کاربرد گذشته اش را ندارد. مايکل کارمايکل، تحليلگر انتخابات به ايل جورناله توضيح داد: "کشور آماده استفاده از نيروهاي نظامي نيست و راه حل هاي ديپلماتيک را ترجيح مي دهد. حمله هوايي فقط در پاسخ به مساله مهمي مثل حمله تروريستي به آمريکا، مورد قبول واقع مي شود."
اين سووالي است که فقط آمريکا قادر به پاسخ دادن به آن است: روز 21 اکتبر همه چيز معلوم مي شود؛ 11 روز به آن تاريخ مانده است.
منبع: ايل جورناله 10 اکتبر 2006
برداشته شده از روز آنلاين

Monday, October 09, 2006

آيا بدون ايجاد قدرتی در مقابل قدرت دولت می توان پروسه گذار به دموكراسی را پيش برد؟

گنجی در گفتگوي خود با پروفسورنیکی کیدی، اسلام شناس و ایران شناس آمریکایی،سوالي را طرح ميكند كه به نظر من پرداختن به آن در شكل گيري يك استراتژي درست جهت دستيابي به دمكراسي در ايران ضروري است:" ... به تعابير امروزی، جامعه مدنی قدرتمند مستقل از دولت يكی از پيش شرط های دموكراسی است و اگر در جايی جامعه مدنی قوی ‏وجود نداشته باشد، دموكراسی هم وجود نخواهد داشت. اما مشكل جوامعی چون ايران اين است كه دولت... از قدرتمند شدن جامعه و شكل گيری نهادهای مستقل مدنی ممانعت به ‏عمل می آورد. در زمان رضا شاه قانونی به تصويب رساندند كه در تمام جلسات اصناف نماينده شهربانی بايد حضور داشته باشد و كل ‏مذاكرات را بايد به اطلاع مقامات دولتی برساند. همين فرآيند در دروه محمد رضا شاه پهلوی ادامه يافت و در جمهوری اسلامی بسيار شديد ‏شد. دولت مدعی است‏‎ NGO ‎ها، سايت ها، وبلاگ ها، مطبوعات همه پايگاه دشمن اند. لذا تمام آنها را به طور تمام عيار سركوب می كند. در ‏نبود جامعه مدنی و بستن تمامی راه های مسالمت آميز تغيير و اصلاحات، تنها راه، بسيج توده ای و انقلاب است. انقلاب هم به دموكراسی ‏منتهی نخواهد شد. چون نهادهای مستقل از دولت وجود ندارد. چون دولت خودكامه تمام اقتصاد را در چنگال خود دارد، چون دولت خودكامه ‏يك دستگاه عريض و طويل و قدرتمند سركوب دارد. با انقلاب افراد پاك جايگزين افراد ناپاك گذشته می شوند و از طريق دولت خودكامه به ‏سرعت فاسد و جبار می شوند، و حكومت رعب و وحشت به راه می اندازند. در اين شرايط چه بايد كرد؟ يعنی در شرايطی كه تنها يك نهاد ‏وجود دارد، نهاد دولت سلطانی. آيا بدون ايجاد قدرتی در مقابل قدرت دولت می توان پروسه گذار به دموكراسی را پيش برد؟
خانم كدی چنين پاسخ ميدهد: جواب ساده ای وجود ندارد. فقط می توانم بگويم شرايطی كه امروز خيلی بد و نااميد كننده به نظر می رسد ثابت باقی نمی ماند، چنانكه ‏شرايط بد گذشته نيز ثابت نماند. مثلاً آقای احمدی نژاد برنامه مشخص اقتصادی ندارد و نخواهد توانست مشكلات را حل كند، ممكن است بدون ‏اينكه با انقلاب ديگری مواجه شويم، با عكس العمل ها و حركات اجتماعی بزرگی مواجه شويم كه تحول آميز باشند.

پاسخ خانم كدي اميدوار كننده است اما به نظر من هنوز سوال باقيست. اينكه شكست احتمالي دولت احمدي نژاد در عرصه اقتصاد منجر به اعتراضات مردمي ميشود قابل پذيرش است اما آيا اين اعتراضات ميتواند به شكل گيري نهاد هاي مدني مستقل و قدرتمند بينجامد؟‏

Sunday, October 08, 2006

اکبر گنجي، برنده جايزه مارتين انالز


اکبر گنجي، روزنامه نگار ايراني، جايزه سال 2006 مارتين آنالز را دريافت مي کند. مراسم اعطاي جايزه ، روز چهارشنبه در ژنو بر گزار خواهد شد و طي آن، "لويز آربور" کميسر عالي حقوق بشر سازمان ملل، اين جايزه را در حضور نمايندگان سازمان هاي مدافع حقوق بشر موسس آن، به اکبر گنجي اعطا خواهد کرد.
عبدالکريم لاهيجي رييس جامعه دفاع از حقوق بشر درايران و نايب رييس فدراسيون جهاني جوامع حقوق بشر در گفت و گويي با روز، در زمينه اهميت جايزه مارتين انالز توضيح مي دهد: "اين جايزه توسط 11 سازمان مهم حقوق بشري از جمله عفو بين الملل، فدراسيون بين المللي جامعه هاي حقوق بشر، ديده بان حقوق بشر، سازمان جهاني ضد شکنجه، کميسيون بين المللي حقوق دانان .... براي قدرداني از تلاش ها و مبارزات مدافعان حقوق بشر در جهان، به وجود آمده است.
مارتين انالز دبيرکل سازمان عفو بين الملل در دهه 1970 ميلادي بود و جايزه به خاطر تلاش ها و کوشش هاي پي گير وي در حمايت و دفاع از مدافعان حقوق بشر به نام وي نام گذاري شد."
وي يادآوري مي کند: "مارتين آنالز تنها دبير کل عفو بين الملل بود که به ايران آمد. با وجود اينکه شاه سال ها دشمني خودش را با سازمان عفو بين الملل اعلام کرده بود و از آن سازمان به عنوان يک سازمان سرخ و سرسپرده کمونيزم بين الملل ياد مي کرد، ولي در پي گفتگوهايي که بين عفو بين الملل و دولت ايران صورت گرفت، مارتين آنالز در سال 1353 شمسي به ايران آمد و با شاه ملاقات کرد و بعد از آن ملاقات بود که وضعيت زندان هاي ايران به کلي تغيير کرد و رژيم شاه پذيرفت که زندان ها مورد بازديد نمايندگان صليب سرخ در ايران قرار بگيرد."
دکتر لاهيجي در مورد روند انتخاب برندگان جايزه مي گويد: "از زمان پيدايش جايزه مارتين آنالز به بعد، اين جايزه هر ساله به يکي از مدافعان حقوق بشر - به لحاظ فعاليت ها و تلاشهايي که در غالب موارد ممکن است به بهاي آزادي و امنيت آنان و حتي به بهاي جانشان تمام شود - اهدا مي شود. هر سال سازمان هاي دفاع از حقوق بشر و يا مدافعان حقوق بشر چند تن از فعالان حقوق بشر در کشورهاي جهان به ويژه کشورهايي که در رديف ناقضان شناخته شده حقوق بشرند را به عنوان کانديدا معرفي مي کنند. هيأت داوران که همان نمايندگان سازمان هاي موسس اين جايزه هستند، پس از بررسي درخواست هاي رسيده برنده جايزه را به اتقاق و يا اکثريت آرا انتخاب مي کنند."
نايب رييس فدراسيون جهاني جوامع حقوق بشر مي افزايد: "امسال در روز بازگشايي اجلاس «خط مشي مدافعان حقوق بشر» در آتلانتا در ماه مي گذشته، هيأت داوران تصميم گرفت که جايزه امسال به اکبر گنجي و آرنولد توسونگا رئيس جامعه حقوق بشر زيمبابوه تعلق گيرد. اين رأي به لحاظ تلاش ها و مبارزات اين دو مدافع حقوق بشر در کشورهايشان به آنها تعلق گرفت: يکي به عنوان وکيل دادگستري و مدافع پي گير از حقوق قربانيان نقض حقوق بشر در زيمبابوه، و ديگري به عنوان روزنامه نگاري که در راستاي کشف حقيقت و شناساندن دست اندر کاران قتل هاي سياسي در ايران [قتل هاي زنجيره اي] مبارزه بي اماني را تا به هنگام دستگيري ادامه داد."
عبدالکريم لاهيجي در خاتمه در زمينه اهميت جايزه مارتين آنالز تاکيد مي کند: "از نظر ما مدافعان حقوق بشر، اين مهمترين جايزه اي است که ممکن است تقديم به يک مدافع حقوق بشر شود. البته توجه داشته باشيد که مي گويم مهم ترين جايزه "حقوق بشري"؛ چون جوايز ديگري هم هستند که بسيار اهميت دارند اما موضوع خاص آنها حقوق بشر نيست. مثلا موضوع مشخص جايزه صلح نوبل «صلح» است و ارتباط مستقيم با دفاع از حقوق بشر ندارد. جايزه صلح نوبل، بيشتر به شخصيت هايي که در ارتباط با برقراري صلح در دنيا کوشش و تلاش کرده اند، اعطا مي شود؛ البته بعضي وقت ها هم به مدافعان حقوق بشر داده شده است، از جمله به دوست و همکار ما شيرين عبادي."