Tuesday, November 07, 2006

تحليل دلايل شكست اصلاح طلبان توسط دكتر زيبا كلام

صادق زيباكلام»، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران، عدم رهبري جريان اصلاحات، نداشتن برنامه، عدم همياري با مراجع و ‌‏تخريب هاشمي‌‏رفسنجاني را از جمله كاستي‌‏هاي و اشتباهات اصلاح‌‏طلبان در دوران هشت سال حاكميت‌‏شان دانست. «صادق زيباكلام» در نهمين جلسه آسيب‌‏شناسي اصلاحات كه در محل دفتر حزب اعتماد ملي برگزار شد، در بيان آسيب‌‏هاي اصلاحات و اشكالات آن، گفت: «برخي از چهره‌‏ها در اصلاحات بودند كه صحبت‌‏ها و اظهاراتي داشتند كه با سابقه گذشته‌‏شان جور نبود. مي‌‏خواهم بدانم كروبي از كي طرفدار آزادي انديشه و بيان شد. خوئيني‌‏ها كه در دهه 60 قاضي‌‏القضات بود، چه اقدامي در جهت آزادي مطبوعات داشت يا محتشمي‌‏پور كه وزير كشور بود، براي احزاب و تشكل‌‏هاي سياسي چه گامي برداشت كه امروز همه اينها خود را از سران اصلاحات مي‌‏دانند و شعار آزادي احزاب و مطبوعات و آزادي بيان مي‌‏دهند.» وي افزود: «اصلاحات به اين سوال بنيادين پاسخ نداد كه مي‌‏خواهد «طرحي نو» در اندازد يا در همان سيستم باقي بماند. در سيستم ماندن، الزامات خود را دارد. در اين سيستم، هم شوراي نگهبان هست، هم نهاد رهبري و هم مصباح‌‏يزدي.» زيباكلام گفت: «برخي از اصلاح‌‏طلبان عنوان مي‌‏كردند كه نمي‌‏گذارند ما كار كنيم. ساده‌‏ترين پاسخ به اين سوال اين است كه مگر قرار بود آنها بگذارند كه شما كار كنيد. مگر شوراي نگهبان و بسيج و سپاه از پشت كوه آمده‌‏اند. يعني آن قدر شما ساده‌‏انديش بوديد. خاتمي بايد مي‌‏دانست همان شبي كه به او گفتند: «سيد بيا نامزد شو»، اين نهادها نمي‌‏گذارند كه او كار كند.» وي با اشاره به ساير اشتباهات جريان اصلاحات، گفت: «يكي از اشتباهات فاحش اين جريان آن بود كه رهبري اصلاح‌‏طلب كاري نكرد كه در مقابل رهبري قرار نگيرد و ايشان جلوي اين جريان موضع نگيرند. مثلا اولين لايحه‌‏اي كه به مجلس ششم رفت و در صحن علني مطرح شد، بحث اصلاح قانون مطبوعات بود و داستان آن از اين قرار بود كه مرتضوي به راحتي آب خوردن نتواند روزنامه‌‏ها را ببندد. رهبري پيغام داد كه «اگر اين لايحه را در صحن علني ببريد، من موضع‌‏گيري خواهم كرد» و اشتباه فاحش اصلاح‌‏طلبان آن بود كه در مقابل اين پيغام رهبري ايستادند و گفتند: ما وظيفه داريم كه از حقوق ملت دفاع كنيم.» اين استاد دانشگاه ادامه داد: «وقتي اين لايحه تصويب شد، قبل از آنكه به نظر شوراي نگهبان برسد، رهبري نامه داد و آنجا بود كه جريان اصلاحات نشان داد تا چقدر بي‌‏مايه است و مدام مي‌‏گفت حالا بايد چه خاكي بر سرم كنم!» زيباكلام، اشتباه فاحش ديگر اصلاح‌‏طلبان را عدم همياري با علماء و مراجع دانست و گفت: «كساني در حوزه بودند كه دل خوشي از حكومت نداشتند. اصلاح‌‏طلبان بايد به آنان ثابت مي‌‏كردند كه ما بچه مسلمان هستيم و خطري براي اسلام و فقه نيستيم ولي خود آنان گفتند: اگر فلان آيت‌‏الله با ما مشكل دارد، ما چه كار كنيم.» وي در توضيح اشتباه بعدي اصلاح‌‏طلبان تصريح كرد: «اصلاح‌‏طلبان زود هاشمي‌‏رفسنجاني را از دست دادند. من در اين باره تعبيري به كار بردم كه هاشمي‌‏رفسنجاني و عقبه‌‏اش براي دوم خرداد به مثابه پلي بود كه قطار دوم خرداد از آن به سلامتي و مباركي گذشت. درست وقتي آخرين واگن رد شد، شيرپاك‌‏خورده‌‏هايي مثل «اكبر گنجي» و «عباس عبدي» پنجره را گشودند و يك نارنجك انداختند روي پل. همه بحث من با آنها، آن روزها اين بود كه از زدن هاشمي‌‏رفسنجاني چه گيرمان مي‌‏آيد؟ من آن موقع نگاه عملي و كاسب‌‏كارانه به سياست داشتم، از اين رو مطرح مي‌‏كردم هدف ما از تخريب هاشمي‌‏رفسنجاني چيست؟ ما ضعيف‌‏تر از آن هستيم كه هاشمي‌‏رفسنجاني را نداشته باشيم.» زيباكلام افزود: «اصرار دوستان بر تخريب هاشمي‌‏رفسنجاني بر دو عامل استوار بود؛ يكي آنكه از زرق و برق زدن هاشمي‌‏رفسنجاني براي ارتقاي خودشان استفاده كردند و برخي ديگر مي‌‏خواستند از هاشمي‌‏رفسنجاني انتقام بگيرند كه اين يك مساله شخصي بود و بيشتر از اين نمي‌‏توانم توضيح دهم. چون هر جور حساب كنيد، تخريب هاشمي‌‏رفسنجاني به نفع دوم خرداد نبود. من به آن دسته از كساني كه درپي تخريب او بودند، مي‌‏گفتم چون جريان مقابل خيلي نيرومند است و شما در ابتداي راه هستيد، حداقل بگذاريد پنج سال ديگر هاشمي‌‏رفسنجاني را تخريب كنيد.» اين استاد دانشگاه با مروري بر تاريخ يكصد ساله اخير ايران، گفت: «ما در اين يكصد سال اخير دوم خرداد زياد داشتيم. به عنوان مثال 130 سال پيش ميرزا حسين‌‏خان سپهسالار، صدراعظم حكومت قاجار شد. آن زمان مشكلات زيادي براي حكومت درست شده بود. ميرزا حسين‌‏خان سپهسالار آن زمان همين حرف‌‏هاي خاتمي را مي‌‏زد. از آزادي و قانون‌‏گرايي و گفت‌‏وگو و ... سخن مي‌‏گفت. روزنامه «مريخ» و «قانون» و برخي ديگر از روزنامه‌‏ها نيز در آن زمان منتشر شد اما تفاوت ميرزا حسين‌‏خان با خاتمي آن بود كه ميرزاحسين خان سپهسالار دو سه سال بيشتر از اين حرف‌‏ها نزد و خاتمي هشت سال.» زيباكلام تصريح كرد: «ناصرالدين شاه وقتي حكم عزل ميرزاحسين‌‏خان سپهسالار را صادر مي‌‏كرد، تصريح كرد كه جان تو در امان است. قبل از آن، وقتي ميرزا حسين خان سپهسالار در اوج بود، مرحوم «حاج ملاعلي كني» كه مجتهد پايتخت بود، يك نامه به ناصرالدين شاه نوشت كه ميرزاحسين خان اين بساطي كه راه انداخته است، دودمان تو را به باد مي‌‏دهد اما كاري به كار ما نمي‌‏تواند داشته باشد و ما بيدي نيستيم كه با اين بادها بلرزيم.» زيباكلام گفت: «اين زيباترين و درست‌‏ترين تعبيري است كه مي‌‏توان راجع به اصلاح‌‏طلبان و دوم خرداد داشت و آن اينكه ما خودمان را گُم كرديم و محتشمي‌‏پور و حجاريان و خاتمي و كروبي باورشان شد كه بر اثر حرف‌‏ها و توانايي‌‏ها به پيروزي در دوم خرداد رسيدند. همان طور كه ميرزاحسين خان سپهسالار و وزرايش خود را گُم كردند و امثال ملاعلي كني را نديدند.» اين استاد دانشگاه در توضيح تعبير «گُم‌‏كردن خودمان»، گفت: «سال 75 كه هنوز بحث انتخابات مجلس پنجم مطرح بود، بحث رياست‌‏جمهوري به تدريج جدي شد و طبق معمول جناح چپ رفت سراغ «ميرحسين موسوي» و گفتند سيد اين دفعه وارد ميدان شو. يعني همان داستان هميشگي كه هر موقع انتخابات، اول بروند سراغ ميرحسين و او نيز با تبختر بگويد نه ديگر فايده‌‏اي ندارد و نمي‌‏شود كار كرد. بعد از آن رفتند سراغ چهره دوم يعني «سيدمحمد موسوي‌‏خوئيني‌‏ها» و ايشان هم گفت حساسيت روي من زياد است و بعد از مدتي دوستان اصلاح‌‏طلب سراغ «سيدعلي‌‏اكبر محتشمي‌‏پور» رفتند و گفتند تو بيا، كه او هم گفت مصلحت نيست.» وي با مرور وقايع منجرشده به قبولي نامزدي خاتمي، گفت: «بعد از اين اتفاقات بود كه گزينه خاتمي مطرح شد و وقتي دوستان سراغ ايشان رفته بودند، ايشان در ابتدا قبول نكرده بودند اما هر قدر اصرار دوستان بيشتر مي‌‏شد، مواضع ايشان نرم‌‏تر مي‌‏شد. در مجموع تحليل ما اين بود كه هركس بيايد در مقابل ناطق‌‏نوري رأي چنداني نخواهد آورد، چراكه مي‌‏گفتيم ناطق رأي بين 12 تا 13 ميليون دارد و نامزد چپ رأي بين 2 تا 4 ميليون و اگر تمامي كُردها و بي‌‏حجاب‌‏ها و توده‌‏اي‌‏ها را هم به آن اضافه مي‌‏كرديد، در نهايت مي‌‏شد پنج ميليون. دو سه ميليون هم براي بدل‌‏كاراني كه هميشه حضور داشتند، مثل توكلي و جاسبي و ....» وي با اشاره به دلايل حضور اصلاح‌‏طلبان در انتخابات دوم خرداد، گفت: «ما به دو دليل معتقد بوديم بايد حتما يك نامزد معرفي كنيم، هر چند تحليل‌‏مان اين بود كه رأي نخواهيم آورد. در كوتاه‌‏مدت معتقد بوديم وقتي نامزدي را معرفي كنيم، به اعتبار آن مي‌‏توانيم عقده‌‏ گشايي كنيم چرا كه به هر حال انتخابات يك فضاي بازي را ايجاد مي‌‏كند. در بلندمدت نيز تحليل ما اين بود كه پنج ميليون رأي باعث مي‌‏شود ما در گوشه رانده نشويم و به هر حال خود را به عنوان يك قدرت معرفي كنيم و براي خود مشروعيت ايجاد كنيم.» وي افزود: «در مقابل ناطق نوري پيشاپيش تمام وزرا و حتي سفرايش را هم انتخاب كرده بود و در همين اوقات بود كه خاتمي نيز به تدريج كانديداتوري را پذيرفت. در ابتدا رفتند با رهبري صحبت كردند. ايشان گفت نظر خاصي ندارم و بعد با هاشمي‌‏رفسنجاني صحبت كردند. ايشان بسيار هم تشويق كردند. به علاوه تقريبا هاشمي‌‏رفسنجاني و تمام عقبه او به طور غيرمستقيم از خاتمي حمايت كردند و در عمل هم همين اتفاق افتاد. عمده‌‏ترين حمايت به لحاظ اجرايي از طرف كارگزاران صورت گرفت.» زيباكلام، بهاي حمايت كارگزاران از خاتمي را زندان رفتن كرباسچي دانست و گفت: «اين اتفاق حاصل حمايت‌‏هاي كارگزاران از خاتمي در زمان انتخابات دوم خرداد بود. تمامي صحبت‌‏ها در آن زمان كلي بود. مجموع اتفاقات باعث شد كه موجي بعد از عيد 76 به وجود آيد، چرا كه تا ارديبهشت 75 نيز تصورات قبلي را داشتيم و روي رأي پنج ميليون حساب مي‌‏كرديم ولي بعد از تعطيلات كه دانشجويان برگشتند، فهميديم قضيه جدي‌‏تر از آن چيزي است كه فكر مي‌‏كرديم و هر كس از حمايت‌‏هاي اقشار و صنوف مختلف از خاتمي در شهر خودش مي‌‏گفت. اما جناح راست در مقابل فكر مي‌‏كرد مجموعه اينها نهايت يكي دو ميليون رأي به رأي‌‏هاي خاتمي اضافه مي‌‏كند و در مجموع خاتمي در دوم خرداد 76، رييس‌‏جمهوري ايران شد.» زيباكلام، مشكل جنبش اصلاحات را از همان آغاز دانست و گفت: «ما هيچ برنامه و استراتژي مشخصي نداشتيم، ضمن آنكه خودمان را جدي گرفتيم. مثلا حجاريان فكر مي‌‏كرد به خاطر حرف‌‏هايي كه به خاتمي گفته است در تلويزيون بگو، رأي آورده است. افخمي فكر مي‌‏كرد عكسي كه از خاتمي گرفته است، باعث رأي بيشتر او شده است. تاج‌‏زاده و ساير بزرگان اصلاحات نيز به همين ترتيب، ولي در واقع توجه نداشتيم كه خاتمي به دليل مقابله با ناطق رأي آورد. چون ناطق شده بود نامزد حاكميت و خاتمي شده بود نامزدي كه از بيرون آمده است. در واقع اگر جاي خاتمي، «تير چراغ برق» هم بود، 20 ميليون رأي مي‌‏آورد. تنها كافي بود او در مقابل ناطق باشد.» وي با اشاره به عدم ارائه يك برنامه مدون از طرف اصلاح‌‏طلبان، گفت: «اگر همان ابتدا شما از خاتمي مي‌‏پرسيديد براي قوه قضاييه، صنعت، كشاورزي، تجارت جهاني و اقليت چه برنامه‌‏اي داريد، هيچ پاسخي نداشت و يك مشت كلي‌‏گويي و حرف‌‏هاي قشنگ ارايه مي‌‏كرد. مثلاً اگر مي‌‏پرسيديد كه براي كُردها كه در استان كردستان رأي‌‏شان از يزد هم بيشتر بود، چه برنامه‌‏اي داريد و آنها از شما انتظار دارند، مي‌‏گفت كه كُردها شريف هستند و من كوچك كردها هستم. اما اينها را بايد بگذاريد كنار و خواسته مشخص آنها را بدانيد. چون آنها نيز دقيقا به همين دليل به خاتمي رأي داده بودند، يعني آنها توقع داشتند.» زيباكلام با ابراز تأسف تأكيدكرد: «اين كلي‌‏گويي‌‏ها تا سال 84 نيز ادامه يافت و مدام مي‌‏گفتيم جناح راست نمي‌‏گذارد ما كار كنيم، اما بايد توجه داشت كه آن چند ماه اوليه بسيار مهم بود و تمامي امكانات براي اصلاح‌‏طلبان نيز فراهم بود زيرا مشتي كه جناح راست خورده بود، آن قدر قوي بود كه گيج شده بود. اما به دليل نداشتن برنامه، اصلاح‌‏طلبان تمام سال 76 و 77 را از دست دادند و بعد از انتخابات مجلس ششم بود كه جناح راست توانست به نحوي بلند شود.» وي در پاسخ به پرسشي كه «18 تير را مقطع احياي دوباره جناح راست دانست»، گفت: «خيلي نبايد به 18 تير بها دهيم. 18 تير مقابله و رو كم‌‏كني دو جوان بود. «فرهاد نظري و دفتر تحكيم وحدت.» اين استاد دانشگاه افزود: «هر چقدر جلوتر رفتيم، جناح راست بيشتر به اين پوكي پي برد و خودش را نشان داد و فهميد كه در مقابل، خبري نيست و تمام نيروهاي نظامي و امنيتي و صدا و سيما و مراكز قدرت را در دست دارند و اصلاح‌‏طلبان نيز در خواب خرگوشي هستند.» وي در پاسخ به پرسشي مبني بر حضور شخصي چون هاشمي‌‏رفسنجاني در دايره اصلاح‌‏طلبان، گفت: «من نمي‌‏گويم سابقه هاشمي‏رفسنجاني بهتر از كروبي و محتشمي‌‏پور است، اما هاشمي‌‏رفسنجاني يك تفاوت بزرگ با آنان دارد و آن اينكه او هيچ موقع نمي‏گويد دموكراسي و حقوق بشر و توسعه سياسي مشكل اصلاحات بوده است، اگر از هاشمي‌‏رفسنجاني مشكل اصلاحات را بپرسيد، هنوز هم مي‌‏گويد چون فرودگاه و سد و جاده ساخته نشد، اصلاحات شكست خورد
برداشته شده از كلوپ يار دبستاني

No comments: